حسین رونق ملکی و ابوالفضل عابدینی دو فعال حقوق بشر در اعتصاب غذا به سر میبرند. خانواده آنها میگویند که جان عزیزانشان به شدت در خطر است و مسئولیت هر اتفاقی بر عهده مقامهای حکومتی و قضایی کشور است.
سید حسین رونق ملکی علاوه بر بیماری کلیوی از بیماری پروستات و معده هم رنج میبرد و بنا به نظر پزشکان متخصص باید هر چه سریعتر تحت مراقبت پزشکی قرار گیرد. اما پس از پیگیریهای فراوان و ممانعت مسئولین قضایی از درمان حسین رونق ملکی، او دست به اعتصاب غذا زد.
زلیخا موسوی مادر حسین رونق ملکی با ابراز نگرانی شدید نسبت به وضعیت وخیم فرزندش به «جرس» میگوید: «هفته گذشته به ملاقات حسین رفتم و از درد شدید کلیه شکایت داشت و چهار شب نتوانسته بود بخوابد. گفت با آقای خدابخش، معاون دادستان هم صحبت کرده و مشکلات جسمیاش را گفته اما او هیچ توجهی نکرده است. همانجا
به آقای خدابخش هم تاکید کرده بود که اگر اجازه پیگیری درمان را ندهید اعتصاب غذا میکنم که او هم جواب داده است که عیبی ندارد. قبلا هم به صراحت به حسین گفته بود در نهایت میمیری و بعد از چند روز سر وصدایش میخوابد و همه چی تمام میشود.»
وی ادامه میدهد: «به خود حسین هم التماس کردم که اینها هیچ توجهی نمیکنند تو اعتصاب غذا نکن تا من بروم دادستانی و برای مرخصی استعلاجی دوباره اقدام کنم. روز بعد از ملاقات به دادستانی رفتم و یک آقایی گفت که خدابخش نیست و پیش دادستان رفته، در حالیکه آنجا در دفترش بود. من هم همانجا تمام حرفهایم را زدم تا آقای خدابخش از پشت در بشنود که پسر من از درد کلیه شبها نمیخوابد و کلیه راستش را هم دارد از دست میدهد اما باز توجهی نشد.»
خانم موسوی خاطرنشان میکند: «دوباره پیگیری کردم. گفتند مرخصی درمانی نمیدهیم اما پیگیری درمانی میکنیم. زندان که امکانات ندارد و پزشکان گفتهاند باید تحت مراقبت باشد اما باز با مرخصی استعلاجی مخالفت میکنند. الان هفت بار حسین تحت عمل جراحی قرار گرفته و دوباره او را به زندان برگردانند و مشکلات و دردش دوباره شروع شده است. اصلا شرایط زندان باعث این وضعیت وخیم جسمانی حسین شده است اما باز تاکید کردند به هیچ وجه مرخصی درمانی نمیدهیم.»
او در ادامه بیان میکند: «من نمیدانم چطور مسلمانی هستند که به بچههای ما این همه ظلم میکنند، مگر آدم کشتند که این همه آنها را عذاب میدهید؟ به من میگویند چرا با رسانهها مصاحبه میکنید! پسرم جانش در خطر است به هر جایی هم که مراجعه میکنم کسی پاسخگو نیست پس صدایم را چطور برسانم؟ جایی نیست که من نرفته باشم، از مجلس و قوه قضاییه تا دفتر لاریجانی و حقوق بشر رفتهام اما یک نفر هم حاضر نشد جوابم را بدهد. به آقای خدابخش حرفهایم را میزنم میگوید خانم من حوصله ندارم! ادعا هم میکنند که راه پیغمبر را میروند. به خدا آبروی پیغمبر را هم با این کارها بردهاند. پیغمبر به عیادت دشمنانش میرفت چه برسد به بچههای ما که بیگناه و به جرم گناه ناکرده زندگی و جانشان در زندان در خطر است. من یک مادرم از آذربایجان تا تهران میآیم و پیگیری میکنم تنها جوابم این است که حوصله ندارند، مگر شما به عنوان مسئول پشت آن میز نشستهاید باید پاسخگوی ما باشید یا نه؟ الان سه روز حسین در اعتصاب غذا است. نمیدانید چه حالی دارم. حسین کلیه چپاش از کار افتاده و اگر کلیه راستش هم از دست بدهد چه کسی جواب میدهد؟ من خواهش میکنم با مرخصی استعلاجی موافقت کنند تا حسین تحت درمان قرار بگیرد و کلیه راستش را هم از دست ندهد. تا فاجعه دیگری رخ نداده صدای ما بشنوید و کاری کنید. این درخواست زیادی است؟»
گفتنی است، سید احمد رونقی ملکی پدر حسین رونقی ملکی نیز به دنبال احضاریه روز ۱۲ مرداد از سوی دادگاه انقلاب تبریز، صبح امروز در شعبه ۸ دادیاری حاضر شد.
خانم موسوی با اشاره به حضور خود و همسرش در دادگاه میافزاید: «این احضار مربوط به همان کمپ سرند و بازداشت سی تن از فعالین مدنی آذری بعد از زلزله در آذربایجان شرقی بود. یک شماره نامه دادند تا چند روز دیگر دوباره برویم.»
حسین رونقی ملکی از بازداشت شدههای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است که توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۵ سال حبس محکوم شد.
مادر حسین رونق ملکی در پایان با ناراحتی از این شرایط تصریح میکند: «میگویند به تعدادی از زندانیان عفو دادهاند در حالیکه این عفو و آزادی که میگویند شامل زندانیان غیرسیاسی است که دزدی و قتل و... انجام دادهاند. چهار سال حسین و زندانیان سیاسی دیگر زندان هستند به کدامیک از آنها عفو تعلق گرفته است؟ حتی حقوق یک زندانی هم شامل حال آنها نمیشود. بیگناه عمر و سلامتی خود را در زندان از دست میدهند هیچکس هم حاضر نیست بگوید چرا؟»
ابوالفضل عابدینی دیگر زندانی سیاسی است که در اعتصاب غذا به سر میبرد و شرایط جسمانی خوبی ندارد. او در مدت حضور ستار بهشتی در بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد علائم شکنجه روی بدن ستار بود و در این مورد شهادت داد، اما پس از این شهادت به زندان اهواز تبعید شد. عابدینی در اعتراض به تبعید غیرقانونی به هنگام خروج از زندان اوین اعلام اعتصاب غذا نامحدود کرده و گفت تا زمان بازگشت به زندان اوین اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد.
این فعال حقوق بشر از بیماری قلبی (افتادگی دریچه میترال) و ناراحتی کبد رنج میبرد و اعتصاب غذا و فشارهای روحی باعث افزایش این ناراحتیها و آسیب رسیدن به سلامت وی میشود.
ساره عیوضی، مادر ابوالفضل عابدینی که در شانزدهمین روز اعتصاب غذای خود به سر میبرد به جرس میگوید: «الان دو هفته از اعتصاب غذای ابوالفضل میگذرد و روز به روز ضعیفتر میشود. تلفن هم که زد هر چه گفتم اعتصابت را بشکن اما قبول نکرد. هر چه من و برادرش به او التماس کردیم اما گفت اعتصابش را ادامه میدهد. خیلی خیلی نگران هستم و هیچ مقام مسئولی هم اهمیت نمیدهد. به همه جا نامه نوشتم اما هیچ جوابی نگرفتم. مدعی هستند که دارند به زندانیان عفو میدهند اما هر روز پرونده بچههای ما کلفتتر میشود. دوازده سال برای پسرم زندان زدند در این چهار سال حتی یکبار هم به مرخصی نیامده است. سهم خانوادههای زندانیان سیاسی فقط چشم انتظاری و نگرانی است و از آزادی هم برای زندانیان سیاسی خبری نیست. در حالیکه بچههای ما به مردم خدمت کردند اما آنهایی که دارند آزاد میکنند دزد و قاتل هستند که به جان و مال مردم تعرض کردند!»
ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشری در فروردین ماه ۱۳۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهامات ارتباط با دول متخاصم، فعالیتهای حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. یک سال بعد از این حکم، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسهای به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد. این فعال حقوق بشر نزدیک به چهار سال در زندان به سر میبرد و هر روز فشارها بر او افزایش مییابد.
سید حسین رونق ملکی علاوه بر بیماری کلیوی از بیماری پروستات و معده هم رنج میبرد و بنا به نظر پزشکان متخصص باید هر چه سریعتر تحت مراقبت پزشکی قرار گیرد. اما پس از پیگیریهای فراوان و ممانعت مسئولین قضایی از درمان حسین رونق ملکی، او دست به اعتصاب غذا زد.
زلیخا موسوی مادر حسین رونق ملکی با ابراز نگرانی شدید نسبت به وضعیت وخیم فرزندش به «جرس» میگوید: «هفته گذشته به ملاقات حسین رفتم و از درد شدید کلیه شکایت داشت و چهار شب نتوانسته بود بخوابد. گفت با آقای خدابخش، معاون دادستان هم صحبت کرده و مشکلات جسمیاش را گفته اما او هیچ توجهی نکرده است. همانجا
به آقای خدابخش هم تاکید کرده بود که اگر اجازه پیگیری درمان را ندهید اعتصاب غذا میکنم که او هم جواب داده است که عیبی ندارد. قبلا هم به صراحت به حسین گفته بود در نهایت میمیری و بعد از چند روز سر وصدایش میخوابد و همه چی تمام میشود.»
وی ادامه میدهد: «به خود حسین هم التماس کردم که اینها هیچ توجهی نمیکنند تو اعتصاب غذا نکن تا من بروم دادستانی و برای مرخصی استعلاجی دوباره اقدام کنم. روز بعد از ملاقات به دادستانی رفتم و یک آقایی گفت که خدابخش نیست و پیش دادستان رفته، در حالیکه آنجا در دفترش بود. من هم همانجا تمام حرفهایم را زدم تا آقای خدابخش از پشت در بشنود که پسر من از درد کلیه شبها نمیخوابد و کلیه راستش را هم دارد از دست میدهد اما باز توجهی نشد.»
خانم موسوی خاطرنشان میکند: «دوباره پیگیری کردم. گفتند مرخصی درمانی نمیدهیم اما پیگیری درمانی میکنیم. زندان که امکانات ندارد و پزشکان گفتهاند باید تحت مراقبت باشد اما باز با مرخصی استعلاجی مخالفت میکنند. الان هفت بار حسین تحت عمل جراحی قرار گرفته و دوباره او را به زندان برگردانند و مشکلات و دردش دوباره شروع شده است. اصلا شرایط زندان باعث این وضعیت وخیم جسمانی حسین شده است اما باز تاکید کردند به هیچ وجه مرخصی درمانی نمیدهیم.»
او در ادامه بیان میکند: «من نمیدانم چطور مسلمانی هستند که به بچههای ما این همه ظلم میکنند، مگر آدم کشتند که این همه آنها را عذاب میدهید؟ به من میگویند چرا با رسانهها مصاحبه میکنید! پسرم جانش در خطر است به هر جایی هم که مراجعه میکنم کسی پاسخگو نیست پس صدایم را چطور برسانم؟ جایی نیست که من نرفته باشم، از مجلس و قوه قضاییه تا دفتر لاریجانی و حقوق بشر رفتهام اما یک نفر هم حاضر نشد جوابم را بدهد. به آقای خدابخش حرفهایم را میزنم میگوید خانم من حوصله ندارم! ادعا هم میکنند که راه پیغمبر را میروند. به خدا آبروی پیغمبر را هم با این کارها بردهاند. پیغمبر به عیادت دشمنانش میرفت چه برسد به بچههای ما که بیگناه و به جرم گناه ناکرده زندگی و جانشان در زندان در خطر است. من یک مادرم از آذربایجان تا تهران میآیم و پیگیری میکنم تنها جوابم این است که حوصله ندارند، مگر شما به عنوان مسئول پشت آن میز نشستهاید باید پاسخگوی ما باشید یا نه؟ الان سه روز حسین در اعتصاب غذا است. نمیدانید چه حالی دارم. حسین کلیه چپاش از کار افتاده و اگر کلیه راستش هم از دست بدهد چه کسی جواب میدهد؟ من خواهش میکنم با مرخصی استعلاجی موافقت کنند تا حسین تحت درمان قرار بگیرد و کلیه راستش را هم از دست ندهد. تا فاجعه دیگری رخ نداده صدای ما بشنوید و کاری کنید. این درخواست زیادی است؟»
گفتنی است، سید احمد رونقی ملکی پدر حسین رونقی ملکی نیز به دنبال احضاریه روز ۱۲ مرداد از سوی دادگاه انقلاب تبریز، صبح امروز در شعبه ۸ دادیاری حاضر شد.
خانم موسوی با اشاره به حضور خود و همسرش در دادگاه میافزاید: «این احضار مربوط به همان کمپ سرند و بازداشت سی تن از فعالین مدنی آذری بعد از زلزله در آذربایجان شرقی بود. یک شماره نامه دادند تا چند روز دیگر دوباره برویم.»
حسین رونقی ملکی از بازداشت شدههای پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ است که توسط اطلاعات سپاه بازداشت شد و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۵ سال حبس محکوم شد.
مادر حسین رونق ملکی در پایان با ناراحتی از این شرایط تصریح میکند: «میگویند به تعدادی از زندانیان عفو دادهاند در حالیکه این عفو و آزادی که میگویند شامل زندانیان غیرسیاسی است که دزدی و قتل و... انجام دادهاند. چهار سال حسین و زندانیان سیاسی دیگر زندان هستند به کدامیک از آنها عفو تعلق گرفته است؟ حتی حقوق یک زندانی هم شامل حال آنها نمیشود. بیگناه عمر و سلامتی خود را در زندان از دست میدهند هیچکس هم حاضر نیست بگوید چرا؟»
ابوالفضل عابدینی دیگر زندانی سیاسی است که در اعتصاب غذا به سر میبرد و شرایط جسمانی خوبی ندارد. او در مدت حضور ستار بهشتی در بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد علائم شکنجه روی بدن ستار بود و در این مورد شهادت داد، اما پس از این شهادت به زندان اهواز تبعید شد. عابدینی در اعتراض به تبعید غیرقانونی به هنگام خروج از زندان اوین اعلام اعتصاب غذا نامحدود کرده و گفت تا زمان بازگشت به زندان اوین اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد.
این فعال حقوق بشر از بیماری قلبی (افتادگی دریچه میترال) و ناراحتی کبد رنج میبرد و اعتصاب غذا و فشارهای روحی باعث افزایش این ناراحتیها و آسیب رسیدن به سلامت وی میشود.
ساره عیوضی، مادر ابوالفضل عابدینی که در شانزدهمین روز اعتصاب غذای خود به سر میبرد به جرس میگوید: «الان دو هفته از اعتصاب غذای ابوالفضل میگذرد و روز به روز ضعیفتر میشود. تلفن هم که زد هر چه گفتم اعتصابت را بشکن اما قبول نکرد. هر چه من و برادرش به او التماس کردیم اما گفت اعتصابش را ادامه میدهد. خیلی خیلی نگران هستم و هیچ مقام مسئولی هم اهمیت نمیدهد. به همه جا نامه نوشتم اما هیچ جوابی نگرفتم. مدعی هستند که دارند به زندانیان عفو میدهند اما هر روز پرونده بچههای ما کلفتتر میشود. دوازده سال برای پسرم زندان زدند در این چهار سال حتی یکبار هم به مرخصی نیامده است. سهم خانوادههای زندانیان سیاسی فقط چشم انتظاری و نگرانی است و از آزادی هم برای زندانیان سیاسی خبری نیست. در حالیکه بچههای ما به مردم خدمت کردند اما آنهایی که دارند آزاد میکنند دزد و قاتل هستند که به جان و مال مردم تعرض کردند!»
ابوالفضل عابدینی فعال حقوق بشری در فروردین ماه ۱۳۸۹ توسط دادگاه انقلاب اهواز به اتهامات ارتباط با دول متخاصم، فعالیتهای حقوق بشری و تبلیغ علیه نظام از طریق مصاحبه با رسانههای بیگانه به ۱۱ سال حبس تعزیری محکوم شد. یک سال بعد از این حکم، بار دیگر از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسهای به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به یک سال حبس تعزیری دیگر محکوم شد. این فعال حقوق بشر نزدیک به چهار سال در زندان به سر میبرد و هر روز فشارها بر او افزایش مییابد.