۱۳۹۲ آبان ۲۴, جمعه
ولی فقیه 100 میلیارد دلاری = یک سیستم سراپا فاسد
چرا خامنه ای در دُزدی سه میلیارد دلاری احمدی نژاد و اطرافیانش خواهان "کش ندادن قضیه" شد؟
منصور امان
در همان حال که در ایران میزان و چگونگی اموال و داراییهای آیت الله خامنه ای در طبقه بندی "اسرار نظام" جا گرفته و حتی اشاره به آن تابو شمرده می شود، برای نخُستین بار یک منبع خارجی بخشی از حسابهای مالی پنهان رهبر جمهوری اسلامی را به زیر نور رانده و از آن پرده بر گرفته است.
خبرگزاری رویتر در گُزارشی که بازتاب وسیعی نیز یافت، از ثروت نزدیک به 100 میلیارد دُلاری یک کارتل اقتصادی به نام "ستاد اجرایی فرمان امام" سُخن رانده که آقای خامنه ای در راس آن قرار دارد. براساس پژوهش رویتر، ارزش املاک و زمینهایی که این کارتل در اختیار دارد، به 52 میلیارد دُلار می رسد و سرمایه گذاریهای نقدی آن در شرکتها و موسسات گوناگون، رقم 43 میلیارد دُلار دیگر را در بر می گیرد.
با توجه به اینکه نهادهای تحت کُنترُل "رهبر" به گونه قانونی از ارایه هر گونه اطلاعات، بیلان یا گُزارش عملکرد خود مُعاف شده اند، پیرامون چگونگی گردش این ثروت هنگُفت در اقتصاد کشور، درآمدها و محل هزینه های آن نیز اطلاعی در دست نیست. مجلس مُلاها در دوره مُختلف (آذر 87 و فروردین 89)، نهادها و اُرگانهای زیر نظر آقای علی خامنه ای را از نظارت خود و دوایر رسمی نظارتی مُستثنی کرده و تحقیق و تفحُص از آنها را ممنوع ساخته است.
بنابراین فاکت این است که فعالیتهای کارتل آقای خامنه ای از فراز سر قوانین رسمی صورت می گیرد و به قانون و نهادهای مُجری اش نه تعهُدی دارد و نه پاسُخگو است. این بدان معناست که امپراتوری اقتصادی "رهبر" نه فقط مُجاز به انحصار و تولید ثروت با روشهای غیرقانونی است، بلکه قُوه مُقننه نیز فساد دیگر ارکان حُکومت را به عُنوان امتیاز حُکومتی به رسمیت می شناسد.
ناگُفته پیداست که وجود یک ثروت کلان 100 میلیارد دُلاری بدون حساب و کتاب، مخفی و دور از نظارت عُمومی، گرد خویش لشکری از مُدیران، دلالهای سیاسی، کارچاق کنهای اقتصادی، حساب سازها، چُماق کشها و دایره های حفاظتی را جمع می کند که موقعیت خویش در بهره گیری از آن را مدیون جایگاه فراقانونی و آسمانی "مقام عُظما" هستند.
از سوی دیگر، تردیدی هم نیست که بخشی از درآمدهای مُبهم "ستاد" مزبور، صرف خرید حمایت برای "رهبر" در لایه های میانه و بالای قُدرت سیاسی و ایجاد و گُسترش شبکه های سازمانیافته پیاده نظام می گردد.
پایه اقتصادی قُدرت آقای خامنه ای را چنین مُناسباتی شکل می دهد و همین روابط نیز او را در برابر رقیبانش ضربه پذیر کرده است. اکنون روشن گردیده که هنگامی که "رهبر" در واکُنش به دُزدی سه هزار میلیارد تومانی آقای احمدی نژاد و اطرافیانش خواهان "کش ندادن قضیه" شد، از جُمله مُراعات میلیاردهایی را نگه می داشت که خود در پستو پنهان کرده است.
از این نمونه می توان دریافت که آنچه به فساد حکومتی در رژیم جمهوری اسلامی مصونیت بخشیده، اخاذی مُتقابل باندهای قُدرت از یکدیگر است. حلقه انحطاط با ولی فقیه 100 میلیارد دُلاری آغاز و با دله دُزدی و باجگیری "خودی" های دون پایه به هم جوش می خورد.
منصور امان
در همان حال که در ایران میزان و چگونگی اموال و داراییهای آیت الله خامنه ای در طبقه بندی "اسرار نظام" جا گرفته و حتی اشاره به آن تابو شمرده می شود، برای نخُستین بار یک منبع خارجی بخشی از حسابهای مالی پنهان رهبر جمهوری اسلامی را به زیر نور رانده و از آن پرده بر گرفته است.
خبرگزاری رویتر در گُزارشی که بازتاب وسیعی نیز یافت، از ثروت نزدیک به 100 میلیارد دُلاری یک کارتل اقتصادی به نام "ستاد اجرایی فرمان امام" سُخن رانده که آقای خامنه ای در راس آن قرار دارد. براساس پژوهش رویتر، ارزش املاک و زمینهایی که این کارتل در اختیار دارد، به 52 میلیارد دُلار می رسد و سرمایه گذاریهای نقدی آن در شرکتها و موسسات گوناگون، رقم 43 میلیارد دُلار دیگر را در بر می گیرد.
با توجه به اینکه نهادهای تحت کُنترُل "رهبر" به گونه قانونی از ارایه هر گونه اطلاعات، بیلان یا گُزارش عملکرد خود مُعاف شده اند، پیرامون چگونگی گردش این ثروت هنگُفت در اقتصاد کشور، درآمدها و محل هزینه های آن نیز اطلاعی در دست نیست. مجلس مُلاها در دوره مُختلف (آذر 87 و فروردین 89)، نهادها و اُرگانهای زیر نظر آقای علی خامنه ای را از نظارت خود و دوایر رسمی نظارتی مُستثنی کرده و تحقیق و تفحُص از آنها را ممنوع ساخته است.
بنابراین فاکت این است که فعالیتهای کارتل آقای خامنه ای از فراز سر قوانین رسمی صورت می گیرد و به قانون و نهادهای مُجری اش نه تعهُدی دارد و نه پاسُخگو است. این بدان معناست که امپراتوری اقتصادی "رهبر" نه فقط مُجاز به انحصار و تولید ثروت با روشهای غیرقانونی است، بلکه قُوه مُقننه نیز فساد دیگر ارکان حُکومت را به عُنوان امتیاز حُکومتی به رسمیت می شناسد.
ناگُفته پیداست که وجود یک ثروت کلان 100 میلیارد دُلاری بدون حساب و کتاب، مخفی و دور از نظارت عُمومی، گرد خویش لشکری از مُدیران، دلالهای سیاسی، کارچاق کنهای اقتصادی، حساب سازها، چُماق کشها و دایره های حفاظتی را جمع می کند که موقعیت خویش در بهره گیری از آن را مدیون جایگاه فراقانونی و آسمانی "مقام عُظما" هستند.
از سوی دیگر، تردیدی هم نیست که بخشی از درآمدهای مُبهم "ستاد" مزبور، صرف خرید حمایت برای "رهبر" در لایه های میانه و بالای قُدرت سیاسی و ایجاد و گُسترش شبکه های سازمانیافته پیاده نظام می گردد.
پایه اقتصادی قُدرت آقای خامنه ای را چنین مُناسباتی شکل می دهد و همین روابط نیز او را در برابر رقیبانش ضربه پذیر کرده است. اکنون روشن گردیده که هنگامی که "رهبر" در واکُنش به دُزدی سه هزار میلیارد تومانی آقای احمدی نژاد و اطرافیانش خواهان "کش ندادن قضیه" شد، از جُمله مُراعات میلیاردهایی را نگه می داشت که خود در پستو پنهان کرده است.
از این نمونه می توان دریافت که آنچه به فساد حکومتی در رژیم جمهوری اسلامی مصونیت بخشیده، اخاذی مُتقابل باندهای قُدرت از یکدیگر است. حلقه انحطاط با ولی فقیه 100 میلیارد دُلاری آغاز و با دله دُزدی و باجگیری "خودی" های دون پایه به هم جوش می خورد.
وقتی عزاداران قمه زدن، ملائکه زیر بغلشان را گرفتند
خدایا شاهد باش راست می گم، امام زمان شاهد است راست می گم.
هرجا برای امام حسین عزاداری می شود، ملائکه می آیند پایین با ظرفهای بهشتی و اشک گریه کنندگان را می گیرند و می برند بهشت و بین اهل بهشت تقسیم می کنند.
آقا می گفت از اطاق که آمدم بیرون دیدم بین آسمان و زمین پراست از ملائکه و فوج فوج دارن میان پایین.
هرجا برای امام حسین عزاداری می شود، ملائکه می آیند پایین با ظرفهای بهشتی و اشک گریه کنندگان را می گیرند و می برند بهشت و بین اهل بهشت تقسیم می کنند.
آقا می گفت از اطاق که آمدم بیرون دیدم بین آسمان و زمین پراست از ملائکه و فوج فوج دارن میان پایین.
سه کشته و یک زخمی در حادثه برخورد علم عزاداری با سیم برق
ایرنا - چهار جوان درمسجدسلیمان حین جابجایی علم عزاداری امام حسین(ع) ، براثربرخورد با سیم های انتقال برق شهری دچاربرق گرفتگی شدند که تاکنون سه تن از آنان جان باخته و نفرچهارم دربیمارستان درکمابسرمی برد.
این افاق روز پنج شنبه درحین عزاداری تاسوعا در منطقه کلگه کاروانسرای مسجد سلیمان و در هیات عزاداری مسجد صاحب الزمان این منطقه رخ داد و کشته شدگان همگی جوان بودند.
دیروز در روز عاشورا نیز یک جوان درمنطقه چهاربیشه مسجد سلیمان بدلیل اصابت علم عزاداری باسیم برق دچار سانحه شد که برای ادامه مداوا به بیمارستان های اهواز انتقال یافت.
این دومین باری است که در هیات عزاداری مسجد صاحب الزمان مسجد سلیمان چنین اتفاقی رخ می دهد.
حدود 6 سال پیش نیز جوانی به نام حبیب جلیلی نیز براثربرخورد علم با سیم های خطوط انتقال برق شهری دچاربرق گرفتگی شد و فوت کرد.
این افاق روز پنج شنبه درحین عزاداری تاسوعا در منطقه کلگه کاروانسرای مسجد سلیمان و در هیات عزاداری مسجد صاحب الزمان این منطقه رخ داد و کشته شدگان همگی جوان بودند.
دیروز در روز عاشورا نیز یک جوان درمنطقه چهاربیشه مسجد سلیمان بدلیل اصابت علم عزاداری باسیم برق دچار سانحه شد که برای ادامه مداوا به بیمارستان های اهواز انتقال یافت.
این دومین باری است که در هیات عزاداری مسجد صاحب الزمان مسجد سلیمان چنین اتفاقی رخ می دهد.
حدود 6 سال پیش نیز جوانی به نام حبیب جلیلی نیز براثربرخورد علم با سیم های خطوط انتقال برق شهری دچاربرق گرفتگی شد و فوت کرد.
۱۳۹۲ آبان ۲۰, دوشنبه
نامه ۳۷۳ تن از فعالان سیاسی و مدنی به رئیس جمهور برای پیگیری وضعیت رهنورد، موسوی و کروبی
۳۷۳ تن از فعالان سیاسی و مدنی در نامهای به حسن روحانی، رئیسجمهور ایران، از وی خواستند تا به وضعیت حصر خانگی میرحسین موسوی، زهرا رهنورد و مهدی کروبی رسیدگی کرده و به این حصر پایان دهد.
به گزارش جرس، متن نامه ۳۷۳ فعال مدنی و سیاسی به شرح زیر است:
ریاست محترم جمهوری
جناب آقای روحانی
زمزمه های امیدوار کننده آزادی زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز در آستانه عید غدیر، با اخباری نگران کننده به یاس بدل شده است. جامعه ایران در حالی منتظر رفع حصر و آزادی زندانیان بودند که نامه همسر مهدی کروبی، و حمله ماموران امنیتی به خانواده میرحسین موسوی خبر از بازگشت روال سابق می دهد.
پیروزی شما در انتخابات ۲۴ خرداد ماه، نوید بخش رفع فشار ها بر منتقدان و رقم خوردن فصل جدیدی در فضای سیاسی کشور بود. در انتخابات اخیر جمع کثیری از هواداران جنبش سبز آراء خود را به نام شما به صندوق ها ریختند، به این امید که به محدودیت های پس از انتخابات سال ۸۸ پایان دهید و به وعده خود برای “’گذر از فضای امنیتی به فضای سیاسی” عمل کنید. بیاد بیاورید که شعار هواداران شما در بسیاری از نشست های انتخاباتی و به ویژه پس از پیروزی در انتخابات، آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی بود.
بدون شک وعده های انتخاباتی شما، برای “رفع حصر ها و محدودیت ها” عامل مهمی در جذب رای منتقدان و معترضان بود. جامعه مدنی وعده های انتخاباتی شما را در خاطر دارد و در انتظار اقدام عاجل شما برای گشوده شدن فضای سیاسی و رهایی زندانیان دربند است.
آقای رییس جمهور
مشروعیت داخلی و حمایت مردمی، مهمترین سرمایه دولتی است که با وضعیت بحرانی در اقتصاد، سیاست داخلی و روابط خارجی روبرو است. اعتماد مردم به وعده های دولت، و باور به اینکه دولت خواسته ها و مطالبات آنها را نمایندگی می کند، ابزارهای لازم برای گذر از بحران های پیش روست.
دولتی که عملکردش در حوزه سیاسی و امنیتی با مشروعیت و مقبولیت مردمی همراه نباشد، نمی تواند در زمینه های اقتصادی و روابط خارجی از حمایت مردمی برخوردار بماند. افکار عمومی در ایران، دولت و رییس جمهور را در پرونده زندانیان سیاسی مسئول می داند. به این ترتیب انفعال دولت در برابر این مساله، به از دست رفتن مشروعیت مردمی می انجامد و رییس جمهور و یارانش را در برابر مخالفان داخلی و بحران های خارجی تنها می گذارد.
رفع شکاف دولت و ملت، که وعده انتخاباتی شما بود جز در سایه احترام به حقوق ملت و پاسخ گویی به مطالبات آنان حاصل نمی شود. فراموش نکنید انتظار شنیدن صدای انتخابات ۲۴ خرداد، از سوی کسانی که مردم را صاحب صلاحیت برای نظر دادن در اداره امور کشور نمی دادند، و تن دادن داوطلبانه آنان به تغییرات جدید، انتظار بیهوده ایست. چه آنکه آنان جز از تعمیق و تکثیر این شکاف سود نمی برند.
آقای روحانی
وزیر دادگستری و سخنگوی دولت اعلام کرده اند پرونده رهبران جنبش سبز در اختیار شورای عالی امنیت ملی است. شما به عنوان رییس این شورا، یا باید مسئولیت پرونده را بپذیرید و نسبت به رفع حصر اقدام کنید یا شفاف و روشن با مردم سخن بگویید و اعلام کنید چه موانعی در راه رفع حصر وجود دارد. اطلاع رسانی شفاف به افکار عمومی حق ملت ایران است و موجب جلب اعتماد و حمایت آنان می شود.
از اتفاقات اخیر، بیش از همه، کسانی که در ۸ سال گذشته کشور را به وضع امروز رسانده اند و حبس ها و حصر ها را بوجود آورده اند سود می برند. برای شکستن مهدی کروبی او را در خانه امن به صورت انفرادی نگه می دارند و بر صورت فرزندان میرحسین موسوی سیلی می زنند، حال آنکه برای افکار عمومی روشنن نیست چه کسی مسئول این گونه برخوردهاست. در این بین، دولت شما با از دست دادن مشروعیتش هزینه اقدامات آنان را می پردازد. از هم اکنون می توان زمانی را انتظار کشید که پاسخ نگرفتن ابتدایی ترین مطالبات مردم، به رادیکال شدن روز افزون خواسته ها بیانجامد و دولت در پاسخگویی به مطالبات جدید ناتوان تر و محدودتر شود.
از سوی دیگر، آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد در بازداشت ماموران وزارت اطلاعات هستند. دستور گرفتن این نیروها از نهادها و مراکزی فراتر از وزارت اطلاعات در منظر افکار عمومی پذیرفتنی نیست. وزارت اطلاعات به دلیل دور بودن از نظارت افکار عمومی، در معرض جدی ترین آسیب ها قرار دارد. اگر دولت امروز و در برابر تخلفات این چنینی انفعال به خرج بدهد، دور نیست زمانی که با تکرار بحران هایی مانند قتل های زنجیره ای روبرو شود.
آقای رییس جمهور
باور داریم، اگر نبود ایستادگی موسوی، کروبی و رهنورد، و تمام زندانیان شناخته شده و گمنامی که مظلومانه ۴ سال گذشته را در زندان و محرومیت گذراندند، انتخابات ۲۴ خرداد و به قدرت رسیدن منتخب ملت رقم نمی خورد. کمترین انتظار مردم از شما به عنوان حافظ و مجری قانون اساسی، این است که خواهان تشکیل دادگاه آنها با حضور هیئت منصفه بر طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی شوید. اگر مانعی در این راه وجود دارد، باز هم بعنوان مجری قانون اساسی باید در مورد عدم اجرای قانون به متخلفان اخطار دهید. کمترین انتظار ما از شما پایان دادن به وضعیت حصر خانگی است که آشکار ترین نشانه تعلیق قانون است.
۱٫ آذرنیوش فرشید
۲٫ آرش نیا توحید
۳٫ آقایی حمید
۴٫ آگنجی سعید
۵٫ ابراهیمی محمدرضا
۶٫ ابوفاضلی علیرضا
۷٫ اتابکی نوید
۸٫ احمد پور احمد رضا
۹٫ احمدزاده مهرداد
۱۰٫ احمدی سید اسماعیل
۱۱٫ احمدی محمد مهدی
۱۲٫ احمدیان امین
۱۳٫ اردکانی حسین
۱۴٫ اردکانی محمدشاکر
۱۵٫ ارسی محمد
۱۶٫ اسانلو منصور
۱۷٫ اسد بیگی امیرحسین
۱۸٫ اسداللهی علی
۱۹٫ اسدی آزاده
۲۰٫ اسدی میراردوان
۲۱٫ اسعد آرمان
۲۲٫ اسلامی سعیده
۲۳٫ اسلامی پور نادر
۲۴٫ اسماعیل پور مرتضی
۲۵٫ اسماعیل زاده عرفان
۲۶٫ اسماعیل زاده ایمان
۲۷٫ اسماعیل زاده عسل
۲۸٫ اسماعیلی سیدکوهزاد
۲۹٫ اشجاری ناصر
۳۰٫ اشراقی عباس
۳۱٫ اصفهانی حمیدرضا
۳۲٫ اصل زعیم مهدی
۳۳٫ اصلانی مهرداد
۳۴٫ اصلانی مینا
۳۵٫ اعتدالی امیر
۳۶٫ اقتداری گودرز
۳۷٫ اقتناعی امیر
۳۸٫ اقدم مهدی
۳۹٫ اکبری احسان
۴۰٫ اکبری نژاد نسرین
۴۱٫ الموتی سعید
۴۲٫ امرالهی پویا
۴۳٫ امیری کامران
۴۴٫ امیری نوشابه
۴۵٫ امین زاده مهدی
۴۶٫ انزلی شاهین
۴۷٫ انصاری وهاب
۴۸٫ انصاری راد رضا
۴۹٫ اهری مریم
۵۰٫ اولیایی فرد محمد
۵۱٫ ایکدر سولماز
۵۲٫ بارلاس فاریا
۵۳٫ بازرگان عبدالعلی
۵۴٫ باشی گلبرگ
۵۵٫ باطبی احمد
۵۶٫ باقرزاده ایرج
۵۷٫ باقری حسین
۵۸٫ باقری سارا
۵۹٫ باقری هومن
۶۰٫ بختیاری مهران
۶۱٫ براتی مهران
۶۲٫ برقعی محمد
۶۳٫ بنکدار تیرداد
۶۴٫ به فروتن سارا
۶۵٫ بهرامی نجات
۶۶٫ بهرنگ کامیار
۶۷٫ بهمنی محمد
۶۸٫ بهنود مسعود
۶۹٫ بیدار عباس
۷۰٫ بیگلربیگی محسن
۷۱٫ پرزین حبیب
۷۲٫ پورعبدالله محمد
۷۳٫ پورمندی احمد
۷۴٫ پورنقوی علی
۷۵٫ پورنگ احسان
۷۶٫ پویافر ناصر
۷۷٫ پیرزاده بیژن
۷۸٫ تاج زاده عارفه سادات
۷۹٫ تارخ علی
۸۰٫ ترابی آرمین
۸۱٫ ترابی سجاد
۸۲٫ تقی پور علی
۸۳٫ توکلی احمد
۸۴٫ توماج فرشاد
۸۵٫ جزایری علاالدین
۸۶٫ جعفریان رضا
۸۷٫ جعفری اندیشه
۸۸٫ جلیلوند اسماعیل
۸۹٫ جمالی عباس
۹۰٫ جمشیدی سمیرا
۹۱٫ جوادیپور میثاق
۹۲٫ جواهری فرزاد
۹۳٫ جیرودی محسن
۹۴٫ چالاکی نسیم
۹۵٫ حاج همتی جاوید
۹۶٫ حاجتی مهدی
۹۷٫ حاجی رضا
۹۸٫ حاجیزادگان ابوالفضل
۹۹٫ حاجیمرادی جبار
۱۰۰٫ حبیبپناه وحید
۱۰۱٫ حبیبی سایه
۱۰۲٫ حسنلو اصلان
۱۰۳٫ حسین مردی علی
۱۰۴٫ حسینی سید رضا
۱۰۵٫ حشمتی داوود
۱۰۶٫ حکیم زاده عباس
۱۰۷٫ خاکباز فریبا
۱۰۸٫ ختایی اسماعیل
۱۰۹٫ خردمند فاطمه
۱۱۰٫ خرمن بیز سکینه
۱۱۱٫ خرمن بیز جلال
۱۱۲٫ خرمن بیز سارا
۱۱۳٫ خزاعی حسن
۱۱۴٫ خسرونژاد حسین
۱۱۵٫ خسروی آریا
۱۱۶٫ خسروی مصطفی
۱۱۷٫ خلیق بهروز
۱۱۸٫ خلیلی اردکانی محمدحسین
۱۱۹٫ خیرالهی محمد
۱۲۰٫ دارابی محمدحسن
۱۲۱٫ دانایی محمدرضا
۱۲۲٫ داورپناه ژیلا
۱۲۳٫ دردکشان محمد جواد
۱۲۴٫ دقیقیان شیریندخت
۱۲۵٫ دلبری علی
۱۲۶٫ دهقان معصومه
۱۲۷٫ دورانی مریم
۱۲۸٫ دورانی مژگان
۱۲۹٫ دوستدار اکبر
۱۳۰٫ دولتآبادی وحید
۱۳۱٫ دیهیمی خشایار
۱۳۲٫ ذبیحی سعید
۱۳۳٫ ذوالفقاری الهام
۱۳۴٫ راد کوروش
۱۳۵٫ رادیخلج حسین
۱۳۶٫ راستگو منا
۱۳۷٫ رجایی راد سپیده
۱۳۸٫ رحمانی تقی
۱۳۹٫ رستمی حبیب
۱۴۰٫ رستمی علیرضا
۱۴۱٫ رستمی مجید
۱۴۲٫ رستهمقدم مصطفی
۱۴۳٫ رشیدی امیر
۱۴۴٫ رشیدی سمیه
۱۴۵٫ رضایی امید
۱۴۶٫ رضایی شیده
۱۴۷٫ رضایی علیرضا
۱۴۸٫ رضایی محمد
۱۴۹٫ رضایی نادره
۱۵۰٫ رضاییشیراز کاوه
۱۵۱٫ رضوان آزیتا
۱۵۲٫ رضوانی عباس
۱۵۳٫ رکاوندی امین عمرانی
۱۵۴٫ رمضانیان احسان
۱۵۵٫ رهبر محمد
۱۵۶٫ روحانی سید اکبر
۱۵۷٫ روحانی مهدی
۱۵۸٫ روحی گل ناز
۱۵۹٫ روشنی داوود
۱۶۰٫ رونقی ملکی حسن
۱۶۱٫ زارع زاده سیروس
۱۶۲٫ زرشکی مانی
۱۶۳٫ زرگریان اسماعیل
۱۶۴٫ زم روح الله
۱۶۵٫ زمانزاده سامان
۱۶۶٫ زمانیان بابک
۱۶۷٫ زمانیقمی مهدی
۱۶۸٫ زنگنه حمید
۱۶۹٫ زهتاب حسین
۱۷۰٫ زهتاب ملیحه
۱۷۱٫ زینالعابدین حامد
۱۷۲٫ ساجدی سیدحنیف
۱۷۳٫ سالک میرحمید
۱۷۴٫ سامانی لیلا
۱۷۵٫ سبحانی درسا
۱۷۶٫ سپهریفر تارا
۱۷۷٫ سجودی فریمانی فواد
۱۷۸٫ سحرخیز عیسی
۱۷۹٫ سحرخیز مهدی
۱۸۰٫ سرابندی نسیم
۱۸۱٫ سرابی صدیقه
۱۸۲٫ سرداری محمدرضا
۱۸۳٫ سعادت سید محسن
۱۸۴٫ سلیمی عبدالسلام
۱۸۵٫ سهرابخانی نگین
۱۸۶٫ سهرابی سعیده
۱۸۷٫ سهیمی محمد
۱۸۸٫ سیاسیراد حامد
۱۸۹٫ سیدین سید محسن
۱۹۰٫ سیمیاری مرتضی
۱۹۱٫ شاکرحسینی شکیبا
۱۹۲٫ شاکری زهره
۱۹۳٫ شاکری علی
۱۹۴٫ شاکری محمد امین
۱۹۵٫ شاهرخنیا بهروز
۱۹۶٫ شجاعی حامد
۱۹۷٫ شریعتمداری حسن
۱۹۸٫ شریفی عرفان
۱۹۹٫ شعردوست صبا
۲۰۰٫ شمس سیداحمد
۲۰۱٫ شمس سیدهلیلا
۲۰۲٫ شهاب صدرا
۲۰۳٫ شیخی شهابالدین
۲۰۴٫ شیرازی حمید
۲۰۵٫ شیرازیان علی اصغر
۲۰۶٫ شیرزاد کاوه
۲۰۷٫ صادقپور علی
۲۰۸٫ صالحیان مهرناز
۲۰۹٫ صباغی زهرا
۲۱۰٫ صحابه تبریزی محمد اسماعیل
۲۱۱٫ صداقتنژاد سینا
۲۱۲٫ صدیقی محمد
۲۱۳٫ صفایی مریم
۲۱۴٫ صفرزائی سامان
۲۱۵٫ ضیائی فائزه
۲۱۶٫ طباطبایی ریحانه
۲۱۷٫ طباطبایی علی
۲۱۸٫ طبرزدی حشمت
۲۱۹٫ طبری اسفندیار
۲۲۰٫ عابدینی محمدرضا
۲۲۱٫ عادلی راحیل
۲۲۲٫ عارف بیمان
۲۲۳٫ عاصمی شهره
۲۲۴٫ عباسی سمیه
۲۲۵٫ عباسی علی
۲۲۶٫ عباسیان صابر
۲۲۷٫ عبداللهی مینا
۲۲۸٫ عبیری ارمغان
۲۲۹٫ عجمی علی
۲۳۰٫ عربزاده جمالی نظام الیدن
۲۳۱٫ عربسرخی ساجده
۲۳۲٫ عربی محسن
۲۳۳٫ عزیزی مصطفی
۲۳۴٫ عزیزیان حسن
۲۳۵٫ عظیمی فرزانه
۲۳۶٫ علوی بهروز
۲۳۷٫ علوی محمد جواد
۲۳۸٫ علیپور فرهمند
۲۳۹٫ علیجانی ارشاد
۲۴۰٫ علیجانی رضا
۲۴۱٫ علیخانی جواد
۲۴۲٫ علیعظیمی سیدعلی
۲۴۳٫ علیقارداشی ابوالحسن
۲۴۴٫ عمرانی رکاوندی امین
۲۴۵٫ غالبی حمزه
۲۴۶٫ غروی نورالدین
۲۴۷٫ غزنویان حسن
۲۴۸٫ غفوری مصطفی
۲۴۹٫ غلامحسینی علیرضا
۲۵۰٫ غلامی امیرحسین
۲۵۱٫ غیاثی بابک
۲۵۲٫ فاتحی علی
۲۵۳٫ فاریابی فرشید
۲۵۴٫ فاضلی صفیه
۲۵۵٫ فاطمی پرستو
۲۵۶٫ فانی یزدی رضا
۲۵۷٫ فتاح پور مهدی
۲۵۸٫ فتحی مسعود
۲۵۹٫ فتوتی علی
۲۶۰٫ فخریان پرستو
۲۶۱٫ فخریان جاوید
۲۶۲٫ فداکار شهرام
۲۶۳٫ فهیمی خسرو
۲۶۴٫ قائنی سیاوش
۲۶۵٫ قاسمی کبری
۲۶۶٫ قالیباف عادله
۲۶۷٫ قدیمی مهدی
۲۶۸٫ قربانیفر مریم
۲۶۹٫ قریشی رضا
۲۷۰٫ قریشی سید محمد تقی
۲۷۱٫ قلعهای امین
۲۷۲٫ قلی زاده علی
۲۷۳٫ قناد بابک
۲۷۴٫ قوامی غنچه
۲۷۵٫ قیامی سپینود
۲۷۶٫ کهزادی پروین
۲۷۷٫ کاظمی بهروز
۲۷۸٫ کاظمیان مرتضی
۲۷۹٫ کاووسی حامد
۲۸۰٫ کحال زاده هادی
۲۸۱٫ کرخی پارسا
۲۸۲٫ کردی نژاد سعیده
۲۸۳٫ کرمزاده مکوندی ژیلا
۲۸۴٫ کرملو عزیز
۲۸۵٫ کریمی سامان
۲۸۶٫ کریمی محمد
۲۸۷٫ کریمی حمید
۲۸۸٫ کشاورز یعقوب
۲۸۹٫ کشفی آزاد محمد
۲۹۰٫ کلانتری حسن
۲۹۱٫ کلایی علی
۲۹۲٫ کیانوشراد ساجده
۲۹۳٫ گلرخ کتایون
۲۹۴٫ گلرو مهدیه
۲۹۵٫ گندیپور امین
۲۹۶٫ گوهری سهیل
۲۹۷٫ گیوهکی کامیاب
۲۹۸٫ لقایی ساقی
۲۹۹٫ لک رها
۳۰۰٫ لگزیان مجید
۳۰۱٫ لواسانی مسعود
۳۰۲٫ محسنی مهدی
۳۰۳٫ محمد زهی حسام
۳۰۴٫ محمدی احسان
۳۰۵٫ محمدی عسل
۳۰۶٫ محمدی میثم
۳۰۷٫ محمدیان جلیل
۳۰۸٫ محمود کلایه ﮐﻮﺭﺵ
۳۰۹٫ محمودیان پویان
۳۱۰٫ محمودیان مهدی
۳۱۱٫ مدادی احمد
۳۱۲٫ مدنی نژاد بنفشه
۳۱۳٫ مرادویسی بلال
۳۱۴٫ مرادی خلج حسین
۳۱۵٫ مشایخ میثم
۳۱۶٫ مطمئنفر آویده
۳۱۷٫ مظفری حسین
۳۱۸٫ معتمدنیا میثم
۳۱۹٫ معدنیپور افسر
۳۲۰٫ معصومی یاسر
۳۲۱٫ معینی علی
۳۲۲٫ مفیدی میلاد
۳۲۳٫ مقدم خدیجه
۳۲۴٫ مقدم رضوان
۳۲۵٫ ملکی عمار
۳۲۶٫ ممکن مهدی
۳۲۷٫ منصوری احسان
۳۲۸٫ منظمی امیر احمد
۳۲۹٫ مهتری ابراهیم
۳۳۰٫ مهدی علیاکبر
۳۳۱٫ مهیمنی محدثه
۳۳۲٫ مهیمنی محسن
۳۳۳٫ موسوی آرش
۳۳۴٫ موسوی زینب
۳۳۵٫ موسوی سیدابراهیم
۳۳۶٫ موسوی مزدک
۳۳۷٫ موسوی خوئینی علیاکبر
۳۳۸٫ میرحسینی زیبا
۳۳۹٫ میرحسینی سید سعید
۳۴۰٫ میردامادی یاسر
۳۴۱٫ میرزاوند بیژن
۳۴۲٫ میرزایی امیر
۳۴۳٫ میرفرد عبدالکریم
۳۴۴٫ نادرپور احسان
۳۴۵٫ نبوی سید محمد مهدی
۳۴۶٫ نبیزاده مصطفی
۳۴۷٫ نجبایی آرش
۳۴۸٫ نجفی مجتبی
۳۴۹٫ نخلاحمدی مهدی
۳۵۰٫ ندایی حمیدرضا
۳۵۱٫ نشاط راضیه
۳۵۲٫ نظری امین
۳۵۳٫ نعمتی نفیسه
۳۵۴٫ نکویی شروین
۳۵۵٫ نو اختر شهیر
۳۵۶٫ نوپرست نوشین
۳۵۷٫ نوربخش شاهین
۳۵۸٫ نوربخش مهدی
۳۵۹٫ نوروزی آزرم
۳۶۰٫ هادوی حسن
۳۶۱٫ هاشمی سورنا
۳۶۲٫ هاشمی فرید
۳۶۳٫ هاشمیان حسن
۳۶۴٫ هداوند حمید
۳۶۵٫ همایی هاجر
۳۶۶٫ واعظی کیومرث
۳۶۷٫ وفقی علی
۳۶۸٫ وهابیپور سجاد
۳۶۹٫ ویسمرادی سجاد
۳۷۰٫ یحیوی مریم السادات
۳۷۱٫ یوسفزاده یاسر
۳۷۲٫ یوسفی ایمان
۳۷۳٫ یوسفی اشکوری حسن
به گزارش جرس، متن نامه ۳۷۳ فعال مدنی و سیاسی به شرح زیر است:
ریاست محترم جمهوری
جناب آقای روحانی
زمزمه های امیدوار کننده آزادی زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز در آستانه عید غدیر، با اخباری نگران کننده به یاس بدل شده است. جامعه ایران در حالی منتظر رفع حصر و آزادی زندانیان بودند که نامه همسر مهدی کروبی، و حمله ماموران امنیتی به خانواده میرحسین موسوی خبر از بازگشت روال سابق می دهد.
پیروزی شما در انتخابات ۲۴ خرداد ماه، نوید بخش رفع فشار ها بر منتقدان و رقم خوردن فصل جدیدی در فضای سیاسی کشور بود. در انتخابات اخیر جمع کثیری از هواداران جنبش سبز آراء خود را به نام شما به صندوق ها ریختند، به این امید که به محدودیت های پس از انتخابات سال ۸۸ پایان دهید و به وعده خود برای “’گذر از فضای امنیتی به فضای سیاسی” عمل کنید. بیاد بیاورید که شعار هواداران شما در بسیاری از نشست های انتخاباتی و به ویژه پس از پیروزی در انتخابات، آزادی میرحسین موسوی و مهدی کروبی بود.
بدون شک وعده های انتخاباتی شما، برای “رفع حصر ها و محدودیت ها” عامل مهمی در جذب رای منتقدان و معترضان بود. جامعه مدنی وعده های انتخاباتی شما را در خاطر دارد و در انتظار اقدام عاجل شما برای گشوده شدن فضای سیاسی و رهایی زندانیان دربند است.
آقای رییس جمهور
مشروعیت داخلی و حمایت مردمی، مهمترین سرمایه دولتی است که با وضعیت بحرانی در اقتصاد، سیاست داخلی و روابط خارجی روبرو است. اعتماد مردم به وعده های دولت، و باور به اینکه دولت خواسته ها و مطالبات آنها را نمایندگی می کند، ابزارهای لازم برای گذر از بحران های پیش روست.
دولتی که عملکردش در حوزه سیاسی و امنیتی با مشروعیت و مقبولیت مردمی همراه نباشد، نمی تواند در زمینه های اقتصادی و روابط خارجی از حمایت مردمی برخوردار بماند. افکار عمومی در ایران، دولت و رییس جمهور را در پرونده زندانیان سیاسی مسئول می داند. به این ترتیب انفعال دولت در برابر این مساله، به از دست رفتن مشروعیت مردمی می انجامد و رییس جمهور و یارانش را در برابر مخالفان داخلی و بحران های خارجی تنها می گذارد.
رفع شکاف دولت و ملت، که وعده انتخاباتی شما بود جز در سایه احترام به حقوق ملت و پاسخ گویی به مطالبات آنان حاصل نمی شود. فراموش نکنید انتظار شنیدن صدای انتخابات ۲۴ خرداد، از سوی کسانی که مردم را صاحب صلاحیت برای نظر دادن در اداره امور کشور نمی دادند، و تن دادن داوطلبانه آنان به تغییرات جدید، انتظار بیهوده ایست. چه آنکه آنان جز از تعمیق و تکثیر این شکاف سود نمی برند.
آقای روحانی
وزیر دادگستری و سخنگوی دولت اعلام کرده اند پرونده رهبران جنبش سبز در اختیار شورای عالی امنیت ملی است. شما به عنوان رییس این شورا، یا باید مسئولیت پرونده را بپذیرید و نسبت به رفع حصر اقدام کنید یا شفاف و روشن با مردم سخن بگویید و اعلام کنید چه موانعی در راه رفع حصر وجود دارد. اطلاع رسانی شفاف به افکار عمومی حق ملت ایران است و موجب جلب اعتماد و حمایت آنان می شود.
از اتفاقات اخیر، بیش از همه، کسانی که در ۸ سال گذشته کشور را به وضع امروز رسانده اند و حبس ها و حصر ها را بوجود آورده اند سود می برند. برای شکستن مهدی کروبی او را در خانه امن به صورت انفرادی نگه می دارند و بر صورت فرزندان میرحسین موسوی سیلی می زنند، حال آنکه برای افکار عمومی روشنن نیست چه کسی مسئول این گونه برخوردهاست. در این بین، دولت شما با از دست دادن مشروعیتش هزینه اقدامات آنان را می پردازد. از هم اکنون می توان زمانی را انتظار کشید که پاسخ نگرفتن ابتدایی ترین مطالبات مردم، به رادیکال شدن روز افزون خواسته ها بیانجامد و دولت در پاسخگویی به مطالبات جدید ناتوان تر و محدودتر شود.
از سوی دیگر، آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد در بازداشت ماموران وزارت اطلاعات هستند. دستور گرفتن این نیروها از نهادها و مراکزی فراتر از وزارت اطلاعات در منظر افکار عمومی پذیرفتنی نیست. وزارت اطلاعات به دلیل دور بودن از نظارت افکار عمومی، در معرض جدی ترین آسیب ها قرار دارد. اگر دولت امروز و در برابر تخلفات این چنینی انفعال به خرج بدهد، دور نیست زمانی که با تکرار بحران هایی مانند قتل های زنجیره ای روبرو شود.
آقای رییس جمهور
باور داریم، اگر نبود ایستادگی موسوی، کروبی و رهنورد، و تمام زندانیان شناخته شده و گمنامی که مظلومانه ۴ سال گذشته را در زندان و محرومیت گذراندند، انتخابات ۲۴ خرداد و به قدرت رسیدن منتخب ملت رقم نمی خورد. کمترین انتظار مردم از شما به عنوان حافظ و مجری قانون اساسی، این است که خواهان تشکیل دادگاه آنها با حضور هیئت منصفه بر طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی شوید. اگر مانعی در این راه وجود دارد، باز هم بعنوان مجری قانون اساسی باید در مورد عدم اجرای قانون به متخلفان اخطار دهید. کمترین انتظار ما از شما پایان دادن به وضعیت حصر خانگی است که آشکار ترین نشانه تعلیق قانون است.
۱٫ آذرنیوش فرشید
۲٫ آرش نیا توحید
۳٫ آقایی حمید
۴٫ آگنجی سعید
۵٫ ابراهیمی محمدرضا
۶٫ ابوفاضلی علیرضا
۷٫ اتابکی نوید
۸٫ احمد پور احمد رضا
۹٫ احمدزاده مهرداد
۱۰٫ احمدی سید اسماعیل
۱۱٫ احمدی محمد مهدی
۱۲٫ احمدیان امین
۱۳٫ اردکانی حسین
۱۴٫ اردکانی محمدشاکر
۱۵٫ ارسی محمد
۱۶٫ اسانلو منصور
۱۷٫ اسد بیگی امیرحسین
۱۸٫ اسداللهی علی
۱۹٫ اسدی آزاده
۲۰٫ اسدی میراردوان
۲۱٫ اسعد آرمان
۲۲٫ اسلامی سعیده
۲۳٫ اسلامی پور نادر
۲۴٫ اسماعیل پور مرتضی
۲۵٫ اسماعیل زاده عرفان
۲۶٫ اسماعیل زاده ایمان
۲۷٫ اسماعیل زاده عسل
۲۸٫ اسماعیلی سیدکوهزاد
۲۹٫ اشجاری ناصر
۳۰٫ اشراقی عباس
۳۱٫ اصفهانی حمیدرضا
۳۲٫ اصل زعیم مهدی
۳۳٫ اصلانی مهرداد
۳۴٫ اصلانی مینا
۳۵٫ اعتدالی امیر
۳۶٫ اقتداری گودرز
۳۷٫ اقتناعی امیر
۳۸٫ اقدم مهدی
۳۹٫ اکبری احسان
۴۰٫ اکبری نژاد نسرین
۴۱٫ الموتی سعید
۴۲٫ امرالهی پویا
۴۳٫ امیری کامران
۴۴٫ امیری نوشابه
۴۵٫ امین زاده مهدی
۴۶٫ انزلی شاهین
۴۷٫ انصاری وهاب
۴۸٫ انصاری راد رضا
۴۹٫ اهری مریم
۵۰٫ اولیایی فرد محمد
۵۱٫ ایکدر سولماز
۵۲٫ بارلاس فاریا
۵۳٫ بازرگان عبدالعلی
۵۴٫ باشی گلبرگ
۵۵٫ باطبی احمد
۵۶٫ باقرزاده ایرج
۵۷٫ باقری حسین
۵۸٫ باقری سارا
۵۹٫ باقری هومن
۶۰٫ بختیاری مهران
۶۱٫ براتی مهران
۶۲٫ برقعی محمد
۶۳٫ بنکدار تیرداد
۶۴٫ به فروتن سارا
۶۵٫ بهرامی نجات
۶۶٫ بهرنگ کامیار
۶۷٫ بهمنی محمد
۶۸٫ بهنود مسعود
۶۹٫ بیدار عباس
۷۰٫ بیگلربیگی محسن
۷۱٫ پرزین حبیب
۷۲٫ پورعبدالله محمد
۷۳٫ پورمندی احمد
۷۴٫ پورنقوی علی
۷۵٫ پورنگ احسان
۷۶٫ پویافر ناصر
۷۷٫ پیرزاده بیژن
۷۸٫ تاج زاده عارفه سادات
۷۹٫ تارخ علی
۸۰٫ ترابی آرمین
۸۱٫ ترابی سجاد
۸۲٫ تقی پور علی
۸۳٫ توکلی احمد
۸۴٫ توماج فرشاد
۸۵٫ جزایری علاالدین
۸۶٫ جعفریان رضا
۸۷٫ جعفری اندیشه
۸۸٫ جلیلوند اسماعیل
۸۹٫ جمالی عباس
۹۰٫ جمشیدی سمیرا
۹۱٫ جوادیپور میثاق
۹۲٫ جواهری فرزاد
۹۳٫ جیرودی محسن
۹۴٫ چالاکی نسیم
۹۵٫ حاج همتی جاوید
۹۶٫ حاجتی مهدی
۹۷٫ حاجی رضا
۹۸٫ حاجیزادگان ابوالفضل
۹۹٫ حاجیمرادی جبار
۱۰۰٫ حبیبپناه وحید
۱۰۱٫ حبیبی سایه
۱۰۲٫ حسنلو اصلان
۱۰۳٫ حسین مردی علی
۱۰۴٫ حسینی سید رضا
۱۰۵٫ حشمتی داوود
۱۰۶٫ حکیم زاده عباس
۱۰۷٫ خاکباز فریبا
۱۰۸٫ ختایی اسماعیل
۱۰۹٫ خردمند فاطمه
۱۱۰٫ خرمن بیز سکینه
۱۱۱٫ خرمن بیز جلال
۱۱۲٫ خرمن بیز سارا
۱۱۳٫ خزاعی حسن
۱۱۴٫ خسرونژاد حسین
۱۱۵٫ خسروی آریا
۱۱۶٫ خسروی مصطفی
۱۱۷٫ خلیق بهروز
۱۱۸٫ خلیلی اردکانی محمدحسین
۱۱۹٫ خیرالهی محمد
۱۲۰٫ دارابی محمدحسن
۱۲۱٫ دانایی محمدرضا
۱۲۲٫ داورپناه ژیلا
۱۲۳٫ دردکشان محمد جواد
۱۲۴٫ دقیقیان شیریندخت
۱۲۵٫ دلبری علی
۱۲۶٫ دهقان معصومه
۱۲۷٫ دورانی مریم
۱۲۸٫ دورانی مژگان
۱۲۹٫ دوستدار اکبر
۱۳۰٫ دولتآبادی وحید
۱۳۱٫ دیهیمی خشایار
۱۳۲٫ ذبیحی سعید
۱۳۳٫ ذوالفقاری الهام
۱۳۴٫ راد کوروش
۱۳۵٫ رادیخلج حسین
۱۳۶٫ راستگو منا
۱۳۷٫ رجایی راد سپیده
۱۳۸٫ رحمانی تقی
۱۳۹٫ رستمی حبیب
۱۴۰٫ رستمی علیرضا
۱۴۱٫ رستمی مجید
۱۴۲٫ رستهمقدم مصطفی
۱۴۳٫ رشیدی امیر
۱۴۴٫ رشیدی سمیه
۱۴۵٫ رضایی امید
۱۴۶٫ رضایی شیده
۱۴۷٫ رضایی علیرضا
۱۴۸٫ رضایی محمد
۱۴۹٫ رضایی نادره
۱۵۰٫ رضاییشیراز کاوه
۱۵۱٫ رضوان آزیتا
۱۵۲٫ رضوانی عباس
۱۵۳٫ رکاوندی امین عمرانی
۱۵۴٫ رمضانیان احسان
۱۵۵٫ رهبر محمد
۱۵۶٫ روحانی سید اکبر
۱۵۷٫ روحانی مهدی
۱۵۸٫ روحی گل ناز
۱۵۹٫ روشنی داوود
۱۶۰٫ رونقی ملکی حسن
۱۶۱٫ زارع زاده سیروس
۱۶۲٫ زرشکی مانی
۱۶۳٫ زرگریان اسماعیل
۱۶۴٫ زم روح الله
۱۶۵٫ زمانزاده سامان
۱۶۶٫ زمانیان بابک
۱۶۷٫ زمانیقمی مهدی
۱۶۸٫ زنگنه حمید
۱۶۹٫ زهتاب حسین
۱۷۰٫ زهتاب ملیحه
۱۷۱٫ زینالعابدین حامد
۱۷۲٫ ساجدی سیدحنیف
۱۷۳٫ سالک میرحمید
۱۷۴٫ سامانی لیلا
۱۷۵٫ سبحانی درسا
۱۷۶٫ سپهریفر تارا
۱۷۷٫ سجودی فریمانی فواد
۱۷۸٫ سحرخیز عیسی
۱۷۹٫ سحرخیز مهدی
۱۸۰٫ سرابندی نسیم
۱۸۱٫ سرابی صدیقه
۱۸۲٫ سرداری محمدرضا
۱۸۳٫ سعادت سید محسن
۱۸۴٫ سلیمی عبدالسلام
۱۸۵٫ سهرابخانی نگین
۱۸۶٫ سهرابی سعیده
۱۸۷٫ سهیمی محمد
۱۸۸٫ سیاسیراد حامد
۱۸۹٫ سیدین سید محسن
۱۹۰٫ سیمیاری مرتضی
۱۹۱٫ شاکرحسینی شکیبا
۱۹۲٫ شاکری زهره
۱۹۳٫ شاکری علی
۱۹۴٫ شاکری محمد امین
۱۹۵٫ شاهرخنیا بهروز
۱۹۶٫ شجاعی حامد
۱۹۷٫ شریعتمداری حسن
۱۹۸٫ شریفی عرفان
۱۹۹٫ شعردوست صبا
۲۰۰٫ شمس سیداحمد
۲۰۱٫ شمس سیدهلیلا
۲۰۲٫ شهاب صدرا
۲۰۳٫ شیخی شهابالدین
۲۰۴٫ شیرازی حمید
۲۰۵٫ شیرازیان علی اصغر
۲۰۶٫ شیرزاد کاوه
۲۰۷٫ صادقپور علی
۲۰۸٫ صالحیان مهرناز
۲۰۹٫ صباغی زهرا
۲۱۰٫ صحابه تبریزی محمد اسماعیل
۲۱۱٫ صداقتنژاد سینا
۲۱۲٫ صدیقی محمد
۲۱۳٫ صفایی مریم
۲۱۴٫ صفرزائی سامان
۲۱۵٫ ضیائی فائزه
۲۱۶٫ طباطبایی ریحانه
۲۱۷٫ طباطبایی علی
۲۱۸٫ طبرزدی حشمت
۲۱۹٫ طبری اسفندیار
۲۲۰٫ عابدینی محمدرضا
۲۲۱٫ عادلی راحیل
۲۲۲٫ عارف بیمان
۲۲۳٫ عاصمی شهره
۲۲۴٫ عباسی سمیه
۲۲۵٫ عباسی علی
۲۲۶٫ عباسیان صابر
۲۲۷٫ عبداللهی مینا
۲۲۸٫ عبیری ارمغان
۲۲۹٫ عجمی علی
۲۳۰٫ عربزاده جمالی نظام الیدن
۲۳۱٫ عربسرخی ساجده
۲۳۲٫ عربی محسن
۲۳۳٫ عزیزی مصطفی
۲۳۴٫ عزیزیان حسن
۲۳۵٫ عظیمی فرزانه
۲۳۶٫ علوی بهروز
۲۳۷٫ علوی محمد جواد
۲۳۸٫ علیپور فرهمند
۲۳۹٫ علیجانی ارشاد
۲۴۰٫ علیجانی رضا
۲۴۱٫ علیخانی جواد
۲۴۲٫ علیعظیمی سیدعلی
۲۴۳٫ علیقارداشی ابوالحسن
۲۴۴٫ عمرانی رکاوندی امین
۲۴۵٫ غالبی حمزه
۲۴۶٫ غروی نورالدین
۲۴۷٫ غزنویان حسن
۲۴۸٫ غفوری مصطفی
۲۴۹٫ غلامحسینی علیرضا
۲۵۰٫ غلامی امیرحسین
۲۵۱٫ غیاثی بابک
۲۵۲٫ فاتحی علی
۲۵۳٫ فاریابی فرشید
۲۵۴٫ فاضلی صفیه
۲۵۵٫ فاطمی پرستو
۲۵۶٫ فانی یزدی رضا
۲۵۷٫ فتاح پور مهدی
۲۵۸٫ فتحی مسعود
۲۵۹٫ فتوتی علی
۲۶۰٫ فخریان پرستو
۲۶۱٫ فخریان جاوید
۲۶۲٫ فداکار شهرام
۲۶۳٫ فهیمی خسرو
۲۶۴٫ قائنی سیاوش
۲۶۵٫ قاسمی کبری
۲۶۶٫ قالیباف عادله
۲۶۷٫ قدیمی مهدی
۲۶۸٫ قربانیفر مریم
۲۶۹٫ قریشی رضا
۲۷۰٫ قریشی سید محمد تقی
۲۷۱٫ قلعهای امین
۲۷۲٫ قلی زاده علی
۲۷۳٫ قناد بابک
۲۷۴٫ قوامی غنچه
۲۷۵٫ قیامی سپینود
۲۷۶٫ کهزادی پروین
۲۷۷٫ کاظمی بهروز
۲۷۸٫ کاظمیان مرتضی
۲۷۹٫ کاووسی حامد
۲۸۰٫ کحال زاده هادی
۲۸۱٫ کرخی پارسا
۲۸۲٫ کردی نژاد سعیده
۲۸۳٫ کرمزاده مکوندی ژیلا
۲۸۴٫ کرملو عزیز
۲۸۵٫ کریمی سامان
۲۸۶٫ کریمی محمد
۲۸۷٫ کریمی حمید
۲۸۸٫ کشاورز یعقوب
۲۸۹٫ کشفی آزاد محمد
۲۹۰٫ کلانتری حسن
۲۹۱٫ کلایی علی
۲۹۲٫ کیانوشراد ساجده
۲۹۳٫ گلرخ کتایون
۲۹۴٫ گلرو مهدیه
۲۹۵٫ گندیپور امین
۲۹۶٫ گوهری سهیل
۲۹۷٫ گیوهکی کامیاب
۲۹۸٫ لقایی ساقی
۲۹۹٫ لک رها
۳۰۰٫ لگزیان مجید
۳۰۱٫ لواسانی مسعود
۳۰۲٫ محسنی مهدی
۳۰۳٫ محمد زهی حسام
۳۰۴٫ محمدی احسان
۳۰۵٫ محمدی عسل
۳۰۶٫ محمدی میثم
۳۰۷٫ محمدیان جلیل
۳۰۸٫ محمود کلایه ﮐﻮﺭﺵ
۳۰۹٫ محمودیان پویان
۳۱۰٫ محمودیان مهدی
۳۱۱٫ مدادی احمد
۳۱۲٫ مدنی نژاد بنفشه
۳۱۳٫ مرادویسی بلال
۳۱۴٫ مرادی خلج حسین
۳۱۵٫ مشایخ میثم
۳۱۶٫ مطمئنفر آویده
۳۱۷٫ مظفری حسین
۳۱۸٫ معتمدنیا میثم
۳۱۹٫ معدنیپور افسر
۳۲۰٫ معصومی یاسر
۳۲۱٫ معینی علی
۳۲۲٫ مفیدی میلاد
۳۲۳٫ مقدم خدیجه
۳۲۴٫ مقدم رضوان
۳۲۵٫ ملکی عمار
۳۲۶٫ ممکن مهدی
۳۲۷٫ منصوری احسان
۳۲۸٫ منظمی امیر احمد
۳۲۹٫ مهتری ابراهیم
۳۳۰٫ مهدی علیاکبر
۳۳۱٫ مهیمنی محدثه
۳۳۲٫ مهیمنی محسن
۳۳۳٫ موسوی آرش
۳۳۴٫ موسوی زینب
۳۳۵٫ موسوی سیدابراهیم
۳۳۶٫ موسوی مزدک
۳۳۷٫ موسوی خوئینی علیاکبر
۳۳۸٫ میرحسینی زیبا
۳۳۹٫ میرحسینی سید سعید
۳۴۰٫ میردامادی یاسر
۳۴۱٫ میرزاوند بیژن
۳۴۲٫ میرزایی امیر
۳۴۳٫ میرفرد عبدالکریم
۳۴۴٫ نادرپور احسان
۳۴۵٫ نبوی سید محمد مهدی
۳۴۶٫ نبیزاده مصطفی
۳۴۷٫ نجبایی آرش
۳۴۸٫ نجفی مجتبی
۳۴۹٫ نخلاحمدی مهدی
۳۵۰٫ ندایی حمیدرضا
۳۵۱٫ نشاط راضیه
۳۵۲٫ نظری امین
۳۵۳٫ نعمتی نفیسه
۳۵۴٫ نکویی شروین
۳۵۵٫ نو اختر شهیر
۳۵۶٫ نوپرست نوشین
۳۵۷٫ نوربخش شاهین
۳۵۸٫ نوربخش مهدی
۳۵۹٫ نوروزی آزرم
۳۶۰٫ هادوی حسن
۳۶۱٫ هاشمی سورنا
۳۶۲٫ هاشمی فرید
۳۶۳٫ هاشمیان حسن
۳۶۴٫ هداوند حمید
۳۶۵٫ همایی هاجر
۳۶۶٫ واعظی کیومرث
۳۶۷٫ وفقی علی
۳۶۸٫ وهابیپور سجاد
۳۶۹٫ ویسمرادی سجاد
۳۷۰٫ یحیوی مریم السادات
۳۷۱٫ یوسفزاده یاسر
۳۷۲٫ یوسفی ایمان
۳۷۳٫ یوسفی اشکوری حسن
یدار نسرین ستوده و جمعی از ایرانیان با عباس امیر انتظام
در پی اقدام مهندس عباس امیرانتظام در عیادت از محمد محمدی گیلانی، قاضی دادگاهش که او را به حبس ابد محکوم کرد، نسرین ستوده به همراه جمعی از دوستانش روز جمعه ۱۷ آبان ماه ۱۳۹۲ به دیدار آقای امیر انتظام رفتند.
به گزارش جرس، آقای امیر انتظام در این دیدار بار دیگر با تأکید بر اینکه عیادت از آقای محمدی گیلانی با انگیزه حقوق بشر انجام شده است، آن را مغایر با امر عدالت خواهی ندانست.
البته آقای امیر انتظام اعتقاد خود از امر عدالت خواهی را اینگونه شرح می دهد: “این عدالت خواهی بهتر است در راستای آگاه سازی باشد نه ایجاد رعب و تهدید خشونت ورزانه؛ چرا که در این صورت جامعه در دور باطلی از نفرت و پرخاش تثبیت می شود که برای منافع ملی در برهه ای حساس، آسیب زا می شود و هم ارتقای اخلاق انسانی را در جامعه ای که سالیان متمادی است مورد ستم و محرومیت اخلاقی قرار گرفته است با مانع مواجه می سازد.”
از همین رو می گوید: “اگر زمانی کسانی برای میهنشان از خود گذشتند شاید بخواهند باز هم برای میهنشان از حاکمان گذشت کنند ولی با آگاه سازی و فراموش نکردن باز تولیدش را نا ممکن سازند و گذاری مسالمت آمیز را الگوسازی کنند و اگر که آنان در قدرتند تفاوتی در مساله ایجاد نمی کند.”
بنابراین آقای امیر انتظام در توصیه ای می گوید: “اصلاحگران حقوق بشری باید در نهادینه سازی آن چه را که درست می پندارند بکوشند و این آموزه ها را بپرورانند و بگسترانند، باشد که حتی در مخالفانشان اثرگذار گردد.”
نسرین ستوده فردا در دادگاه انتظامی وکلا محاکمه می شود
در خبری دیگر درباره خانم ستوده، رضا خندان، همسر این فعال حقوق بشر در صفحه فیسبوکش نوشته است که نسرین ستوده روز یکشنبه ۱۹ آبان ساعت ۱۰ صبح در دادگاه انتظامی وکلا واقع در محل کانون وکلای مرکز آغاز میشود.
بنا بر نوشته خندان، این محاکمه به درخواست مرجع قضایی با تقاضای ابطال پروانه وکالت او انجام خواهد شد.
به گزارش جرس، آقای امیر انتظام در این دیدار بار دیگر با تأکید بر اینکه عیادت از آقای محمدی گیلانی با انگیزه حقوق بشر انجام شده است، آن را مغایر با امر عدالت خواهی ندانست.
البته آقای امیر انتظام اعتقاد خود از امر عدالت خواهی را اینگونه شرح می دهد: “این عدالت خواهی بهتر است در راستای آگاه سازی باشد نه ایجاد رعب و تهدید خشونت ورزانه؛ چرا که در این صورت جامعه در دور باطلی از نفرت و پرخاش تثبیت می شود که برای منافع ملی در برهه ای حساس، آسیب زا می شود و هم ارتقای اخلاق انسانی را در جامعه ای که سالیان متمادی است مورد ستم و محرومیت اخلاقی قرار گرفته است با مانع مواجه می سازد.”
از همین رو می گوید: “اگر زمانی کسانی برای میهنشان از خود گذشتند شاید بخواهند باز هم برای میهنشان از حاکمان گذشت کنند ولی با آگاه سازی و فراموش نکردن باز تولیدش را نا ممکن سازند و گذاری مسالمت آمیز را الگوسازی کنند و اگر که آنان در قدرتند تفاوتی در مساله ایجاد نمی کند.”
بنابراین آقای امیر انتظام در توصیه ای می گوید: “اصلاحگران حقوق بشری باید در نهادینه سازی آن چه را که درست می پندارند بکوشند و این آموزه ها را بپرورانند و بگسترانند، باشد که حتی در مخالفانشان اثرگذار گردد.”
نسرین ستوده فردا در دادگاه انتظامی وکلا محاکمه می شود
در خبری دیگر درباره خانم ستوده، رضا خندان، همسر این فعال حقوق بشر در صفحه فیسبوکش نوشته است که نسرین ستوده روز یکشنبه ۱۹ آبان ساعت ۱۰ صبح در دادگاه انتظامی وکلا واقع در محل کانون وکلای مرکز آغاز میشود.
بنا بر نوشته خندان، این محاکمه به درخواست مرجع قضایی با تقاضای ابطال پروانه وکالت او انجام خواهد شد.
رفتار غیر اخلاقی مامور زندان در زمان ملاقات هفتگی
در ملاقاتهای حضوری در زندان اوین از همسران زندانیان سیاسی خواسته شده که برای بازرسی بدنی لباسهای خود را به طور کامل دربیاورند.
همسر یکی از زندانیان سیاسی خبر داده است که در ملاقاتهای حضوری روز دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ در زندان اوین، برای اولین بار از آنها خواسته شده که لباسهای زیر خود را برای بازرسی دربیاوند و اعتراض آنها نیز تاثیری در تغییر این رفتار توهین آمیز نداشته است.
هفته گذشته از دختران میرحسین موسوی هنگام ملاقات با والدین خود نیز درخواستی مشابه شد که این امر به درگیری شدیدی بین آنها و این مامور انجامید.
این گونه از بازرسی بدنی تنها در هنگام ورود یک زندانی به زندان و برای جلوگیری از جاسازی مواد مخدر معمول است.
خانم مریم شفیعی همسر عماد بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران از رفتار غیر اخلاقی و توهین آمیز مامور زندان در ملاقات امروز وی با همسرش خبر داد. ماموران زندان در زمان بازرسی بدنی، مطابق رفتاری که هفته گذشته با دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد صورت گرفت از وی خواسته اند که لباس های خود را در آورد.
به گزارش ندای آزادی، مریم شفیعی در صفحه فیس بوک خود نوشت: بعد از هفته گذشته که دختران میر حسین را اذیت کرده بودند، این هفته ما ملاقات حضوری داشتیم. ماموری که همیشگی نبود و عوض شده بود -بعد از ۴ سال که داریم ملاقات می رویم اولین بار بود که همچین صحنه ای می دیدیم- به ما گفت باید لباس زیرتان را در بیاورید …. خوب ما کلی اعتراض کردیم و هیچ ثمری نداشت جز یک ملاقات با روحیه خراب …. در ضمن تمام این اتفاقات و اعمال نفوذ بر پرونده همسرم و لغو آزادی ۸۰ نفر که دادگستری وعده داده بود همین طور ادامه دارد.
عماد بهاور، مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو ستاد میرحسین موسوی در ۲۲ اسفند ۸۸ بازداشت و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شد، این حکم به ۷ سال تقلیل یافت.
همسر یکی از زندانیان سیاسی خبر داده است که در ملاقاتهای حضوری روز دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ در زندان اوین، برای اولین بار از آنها خواسته شده که لباسهای زیر خود را برای بازرسی دربیاوند و اعتراض آنها نیز تاثیری در تغییر این رفتار توهین آمیز نداشته است.
هفته گذشته از دختران میرحسین موسوی هنگام ملاقات با والدین خود نیز درخواستی مشابه شد که این امر به درگیری شدیدی بین آنها و این مامور انجامید.
این گونه از بازرسی بدنی تنها در هنگام ورود یک زندانی به زندان و برای جلوگیری از جاسازی مواد مخدر معمول است.
خانم مریم شفیعی همسر عماد بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران از رفتار غیر اخلاقی و توهین آمیز مامور زندان در ملاقات امروز وی با همسرش خبر داد. ماموران زندان در زمان بازرسی بدنی، مطابق رفتاری که هفته گذشته با دختران میرحسین موسوی و زهرا رهنورد صورت گرفت از وی خواسته اند که لباس های خود را در آورد.
به گزارش ندای آزادی، مریم شفیعی در صفحه فیس بوک خود نوشت: بعد از هفته گذشته که دختران میر حسین را اذیت کرده بودند، این هفته ما ملاقات حضوری داشتیم. ماموری که همیشگی نبود و عوض شده بود -بعد از ۴ سال که داریم ملاقات می رویم اولین بار بود که همچین صحنه ای می دیدیم- به ما گفت باید لباس زیرتان را در بیاورید …. خوب ما کلی اعتراض کردیم و هیچ ثمری نداشت جز یک ملاقات با روحیه خراب …. در ضمن تمام این اتفاقات و اعمال نفوذ بر پرونده همسرم و لغو آزادی ۸۰ نفر که دادگستری وعده داده بود همین طور ادامه دارد.
عماد بهاور، مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو ستاد میرحسین موسوی در ۲۲ اسفند ۸۸ بازداشت و از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شد، این حکم به ۷ سال تقلیل یافت.
پیام عباس امیر انتظام به چهار زندانی اعتصاب غذا کننده
عباس امیر انتظام، قدیمی ترین زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی در پیامی به سعید مدنی، عبدالفتاح سلطانی، امیر خسرو دلیرثانی و مهدی خدایی، از این زندانیان مدافع حقوق بشر خواستند تا صبر پیشه کنند.
آقای امیر انتظام در پیام خود به این زندانیان مدافع حقوق بشر توصیه کرده است که بردبار باشند و هرگز امید به آینده را از دست ندهند؛ چرا که زمان در سیر طبیعی خود هریک از شما، و حتی خود من را، دیر یا زود به آغوش خانواده و جامعه به سلامت و با سربلندی بازخواهد گرداند تا بتوانیم منشاء خیر و برکت، صلح و آرامش، و دوستی و مسالمت همراه یکدیگر در راه ساختن آینده ای روشن تر گام بردارید.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن پیام عباس امیر انتظام به سعید مدنی، عبدالفتاح سلطانی، امیر خسرو دلیرثانی و مهدی خدایی که در تاریخ ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۲ ارسال شده، به شرح زیر است:
عزیزان من،
همراه با درودی به بلندای عشق من به وطن و هموطنانم، و با توجه به شرایط نامساعدی که شما عزیزان متاسفانه در حال حاضر در آن قرار گرفته اید، برایم سعادتی است اگر بتوانم پیامی کوتاه اما مبتنی بر سالها تجربه تلخ، و گاهی هم شیرین! برایتان ارسال نمایم:
اگر بخواهند مرا در برابر فقط یک گزینه جهت توصیف یکایک شما قرار دهند، با دانشی که از شخصیت همگی شما دارم، بدون شک بهره گیری من از عبارت “شرافت انسانی” خواهد بود. این صفتی است که نه میتواند مورد خرید و فروش قرار گیرد، زیرا برای آن قیمتی نمیتوان یافت، و نه میتوان داخل سرنگ قرارش داد تا به درون رگهای آدمی تزریق گردد. اما این صفت نیک میتواند سرمنشاء ای اکتسابی و تربیتی داشته و به لحاظ کیفی و کمی تکامل پذیر باشد، به همان میزان که آسیب پذیر و شکننده است.
تمام انسانهایی که از موهبت دارا بودن چنین صفتی برخوردارند فقط حس خوب برخورداری از این صفت مطلوب میتواند دل دارنده آن را سرشار از انگیزه برای تلاش در راه اشاعه این صفت بی مانند در بطن جامعه نماید. لذا چنانکه بتواند تا شقایق هست زندگی کند و در راستای ساختن جامعه ای سالم تر و شاداب تر هرچه بیشتر کوشش نماید با قدم نهادن در این راه هر فرد شرافتمندی میتواند بسترساز جامعه ای گردد که نسل های بعد و بعدتر در آن پرورش خواهند یافت. بنابراین نبایستی به رنجش دل مجالی داد تا نگرش انسانی به این فرصت خدادادی لیکن یکباره، یعنی حیات دنیوی، را قهرآلود نموده و به آنچه خدایش برای او فراهم آورده پشت نماید. پایمال نمودن چنین فرصتی از راه لطمه زدن آگاهانه به سلامت جسم و جان خویشف که خود نعمت هایی الهی هستند نه خداپسندانه است (اگر به دنبال جلب رضای خدا باشیم) و نه به راحتی قابل توجیه می باشد.
از نظر من بین “بودن” و “نبودن”، ماندن و ادامه راه دادن میتواند منشاء اثر بیشتری بوده و توفیق هر انسان مثبت اندیش را در راه ساختن آینده روشن بیشتر و بهتر تضمین نماید. من بر این باورم که آزادی اندیشه حقی است محفوظ برای همه انسانها، و چنانچه فردی به دلیل نوع اندیشه اش از موهبت آزاد زیستن، حتی برای یک روز و یا یک ساعت، محروم گردد دیدگاه کلان جامعه نسبت به آن فرد نه تنها تهی از احترام و ستایش نخواهد گردید بلکه به عکس بیشتر مورد تقدیر و حمایت قرار خواهد گرفت ولی اگر انسانهایی که به هر دلیل مظلوم واقع شده بخواهند در راستای حفظ نظر و پندار خود، مشروط بر اینکه باورهایشان دارای تبعات تخریبی و زیان آور برای جامعه نباشد، و لذا در راه اثبات بیگناهی خود پافشاری نموده و در توجیه عقاید خویش پرتلاش و مقاوم باقی بمانند، آیا راه درست برای رسیدن به هدف بایستی از طریق اتخاذ روشهایی باشد که لطمات جبران ناپذیری بر سلامت جسم و جان آنها وارد آورده و هر لحظه آنها را به “نبودن” نزدیکتر نماید؟ خوشبختانه (یا متاسفانه!) انتخاب چنین روشهایی از دیدگاه شخص من به سختی قابل توجیه می باشد. باور من بر این است که راه رسیدن به آرزوهایی که هر وطن دوستی برای سربلندی کشور و جامعه اش در دل می پروراند شاید بتواند با امید داشتن، صبر پیشه کردن، و پرهیز از هرگونه تصمیم گیری عجولانه هموارتر گردد. لذا توصیه ام به شما عزیزان این است که بردبار باشید و هرگز امید به آینده را از دست ندهید. زیرا زمان در سیر طبیعی خود هریک از شما، و حتی خود من را، دیر یا زود به آغوش خانواده و جامعه به سلامت و با سربلندی بازخواهد گرداند تا بتوانیم منشاء خیر و برکت، صلح و آرامش، و دوستی و مسالمت همراه یکدیگر در راه ساختن آینده ای روشن تر گام بردارید.
با این امید همواره آرزومند توفیقتان می باشم.
عباس امیرانتظام
تهران ۱۳۹۲/۸/۱۸
آقای امیر انتظام در پیام خود به این زندانیان مدافع حقوق بشر توصیه کرده است که بردبار باشند و هرگز امید به آینده را از دست ندهند؛ چرا که زمان در سیر طبیعی خود هریک از شما، و حتی خود من را، دیر یا زود به آغوش خانواده و جامعه به سلامت و با سربلندی بازخواهد گرداند تا بتوانیم منشاء خیر و برکت، صلح و آرامش، و دوستی و مسالمت همراه یکدیگر در راه ساختن آینده ای روشن تر گام بردارید.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، متن پیام عباس امیر انتظام به سعید مدنی، عبدالفتاح سلطانی، امیر خسرو دلیرثانی و مهدی خدایی که در تاریخ ۱۸ آبان ماه ۱۳۹۲ ارسال شده، به شرح زیر است:
عزیزان من،
همراه با درودی به بلندای عشق من به وطن و هموطنانم، و با توجه به شرایط نامساعدی که شما عزیزان متاسفانه در حال حاضر در آن قرار گرفته اید، برایم سعادتی است اگر بتوانم پیامی کوتاه اما مبتنی بر سالها تجربه تلخ، و گاهی هم شیرین! برایتان ارسال نمایم:
اگر بخواهند مرا در برابر فقط یک گزینه جهت توصیف یکایک شما قرار دهند، با دانشی که از شخصیت همگی شما دارم، بدون شک بهره گیری من از عبارت “شرافت انسانی” خواهد بود. این صفتی است که نه میتواند مورد خرید و فروش قرار گیرد، زیرا برای آن قیمتی نمیتوان یافت، و نه میتوان داخل سرنگ قرارش داد تا به درون رگهای آدمی تزریق گردد. اما این صفت نیک میتواند سرمنشاء ای اکتسابی و تربیتی داشته و به لحاظ کیفی و کمی تکامل پذیر باشد، به همان میزان که آسیب پذیر و شکننده است.
تمام انسانهایی که از موهبت دارا بودن چنین صفتی برخوردارند فقط حس خوب برخورداری از این صفت مطلوب میتواند دل دارنده آن را سرشار از انگیزه برای تلاش در راه اشاعه این صفت بی مانند در بطن جامعه نماید. لذا چنانکه بتواند تا شقایق هست زندگی کند و در راستای ساختن جامعه ای سالم تر و شاداب تر هرچه بیشتر کوشش نماید با قدم نهادن در این راه هر فرد شرافتمندی میتواند بسترساز جامعه ای گردد که نسل های بعد و بعدتر در آن پرورش خواهند یافت. بنابراین نبایستی به رنجش دل مجالی داد تا نگرش انسانی به این فرصت خدادادی لیکن یکباره، یعنی حیات دنیوی، را قهرآلود نموده و به آنچه خدایش برای او فراهم آورده پشت نماید. پایمال نمودن چنین فرصتی از راه لطمه زدن آگاهانه به سلامت جسم و جان خویشف که خود نعمت هایی الهی هستند نه خداپسندانه است (اگر به دنبال جلب رضای خدا باشیم) و نه به راحتی قابل توجیه می باشد.
از نظر من بین “بودن” و “نبودن”، ماندن و ادامه راه دادن میتواند منشاء اثر بیشتری بوده و توفیق هر انسان مثبت اندیش را در راه ساختن آینده روشن بیشتر و بهتر تضمین نماید. من بر این باورم که آزادی اندیشه حقی است محفوظ برای همه انسانها، و چنانچه فردی به دلیل نوع اندیشه اش از موهبت آزاد زیستن، حتی برای یک روز و یا یک ساعت، محروم گردد دیدگاه کلان جامعه نسبت به آن فرد نه تنها تهی از احترام و ستایش نخواهد گردید بلکه به عکس بیشتر مورد تقدیر و حمایت قرار خواهد گرفت ولی اگر انسانهایی که به هر دلیل مظلوم واقع شده بخواهند در راستای حفظ نظر و پندار خود، مشروط بر اینکه باورهایشان دارای تبعات تخریبی و زیان آور برای جامعه نباشد، و لذا در راه اثبات بیگناهی خود پافشاری نموده و در توجیه عقاید خویش پرتلاش و مقاوم باقی بمانند، آیا راه درست برای رسیدن به هدف بایستی از طریق اتخاذ روشهایی باشد که لطمات جبران ناپذیری بر سلامت جسم و جان آنها وارد آورده و هر لحظه آنها را به “نبودن” نزدیکتر نماید؟ خوشبختانه (یا متاسفانه!) انتخاب چنین روشهایی از دیدگاه شخص من به سختی قابل توجیه می باشد. باور من بر این است که راه رسیدن به آرزوهایی که هر وطن دوستی برای سربلندی کشور و جامعه اش در دل می پروراند شاید بتواند با امید داشتن، صبر پیشه کردن، و پرهیز از هرگونه تصمیم گیری عجولانه هموارتر گردد. لذا توصیه ام به شما عزیزان این است که بردبار باشید و هرگز امید به آینده را از دست ندهید. زیرا زمان در سیر طبیعی خود هریک از شما، و حتی خود من را، دیر یا زود به آغوش خانواده و جامعه به سلامت و با سربلندی بازخواهد گرداند تا بتوانیم منشاء خیر و برکت، صلح و آرامش، و دوستی و مسالمت همراه یکدیگر در راه ساختن آینده ای روشن تر گام بردارید.
با این امید همواره آرزومند توفیقتان می باشم.
عباس امیرانتظام
تهران ۱۳۹۲/۸/۱۸
بازداشت دکتر رضا حیدرپور، پزشکی که ستار بهشتی را معاینه کرده بود
پزشک بهداری زندان اوین که بدن مجروح ستار بهشتی را معاینه و گزارش کرده بود، بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.
به گزارش کلمه، دکتر رضا حیدرپور پزشک بهداری زندان اوین در روز انتقال ستار بهشتی به عنوان پزشک کشیک در بهداری زندان اوین حضور داشت. طبق مقررات هر زندانی جدید که وارد بندهای عمومی زندان اوین میشود در ابتدای ورود به بهداری زندان اعزام و پس از معاینه برای وی پرونده پزشکی تشکیل میشود.
ستار بهشتی به هنگام ورود به زندان اوین طبق معمول به بهداری اعزام و بوسیله دکتر حیدرپور مورد معاینه قرار میگیرد و گزارش آثار ضرب و شتم و شکنجه هائی که روی بدن وی بوده بوسیله این پزشک در پرونده وی درج میگردد.
پس از تهیه این گزارش دیگر به دکتر حیدرپور اجازه داده نشد بیماران بند ۳۵۰ را ویزیت کند و وی را به بند زندانیان مالی منتقل کردند و هفته گذشته نیز بوسیله ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده است. وی اکنون به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده.
هفته گذشته گزارش شد که یک منبع آگاه به پرونده ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که در سال ۱۳۹۱ جان خود را در بازداشتگاه از دست داد گفته که یکسال پس از این واقعه، خانواده وی مطلع شده است که در یک گزارش پزشک قانونی خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه، در زمان بازداشت ستار بهشتی مطرح شده است. به گفته این منبع این گزارش پزشکی قانونی که در پرونده وجود دارد، جای تردیدی باقی نمی گذارد که مرگ این وب لاگ نویس بر اساس خونریزی داخلی و مغزی بوده است.
مهرماه سال گذشته پزشکی قانونی در گزارشی مدعی شده بود که مرگ ستار بهشتی بر اثر استرس بوده است. حال آنکه همان زمان ابوالفضل عابدینی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ که ستار را دیده بود و به عنوان شاهد نزد بازپرس ویژه پرونده حاضر شده بود بارها به تبعید تهدید شد و تحت بازجویی قرار گرفت. تهدیدی که نهایتا عملی شد و وی در تابستان سال جاری به زندان اهواز تبعید شد.
سابقه ترور و تهدید پزشکان
برخورد با شاهدان پرونده ها سابقه ی دیرینه تری نیز دارد. یکی از معروف ترین برخوردها با شاهدان رفتارهای غیر قانونی، دکتر رامین پوراندرجانی است، پزشک وظیفه کهریزک که کشتهشدگان این بازداشتگاه را پیش از مرگ معاینه کرده بود. این پزشک ۲۶ ساله بعد از تعطیلی کهریزک، در ۱۹ آبان ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی در محل خدمت خود درگذشت.
مقامات رسمی کشور ابتدا علت مرگ او را سکته قلبی، سپس خودکشی و در نهایت هم پزشکی قانونی علت مرگ این پزشک جوان را مسمومیت اعلام کرد. جسد رامین پوراندرجانی بدون اجازه کالبدشکافی به خانواده، توسط نیروی انتظامی دفن شد.
Dr_Raminنزدیکان رامین پوراندرجانی میگویند که او پیش از مرگ جزئیاتی از نحوه شکنجه بازداشتشدگان کهریزک را افشا کرده بود. به گفته آنها این پزشک جوان به عنوان شاهد در جلسهای با حضور برخی از نمایندگان عضو کمیته ویژه رسیدگی به وضعیت آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات که از سوی مجلس ایران تشکیل شده بود شرکت کرده بود.
به نظر می رسد تحت فشار قرار دادن پزشکان و شاهدان یکی از راه هایی است که مقام های امنیتی برای فرار از بحران ها دست به دامان آن می شوند.
دستگاههای اطلاعاتی و قضایی به جای برخورد با شکنجه کنندگان و مسئولین قتل ستار بهشتی، برخورد با افرادی که آن جنایت را افشا کردند در دستور کار قرار دادهاند که بازداشت دکتر حیدرپور یکی از آنهاست.
اینک بازداشت دکتر رضا حیدرپور موجی از نگرانی در سایر پزشکان زندان اوین بوجود آورده است که در صورتی که گزارش واقعی وضعیت زندانیان دیگری که تحت آزار و شکنجه قرار گرفتهاند را در پرونده پزشکی آنها درج کنند سرنوشت مشابهی در انتظار آنهاست.
به گفته زندانیان سیاسی رضا حیدرپور جزء پزشکان حاضر در زندان اوین بوده است که حتی با وجود شرایط امنیتی و سخت در بهداری زندان اوین سوگندنامه خود را فراموش نکرده و با وجود کارشکنیها از طرف برخی از پرسنل بهداری اوین به وضعیت زندانیان بیمار رسیدگی میکرد و پیگیر درمان آنها بود.
دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز نمونه دیگری از قتل شاهدان رفتارهای غیرقانونی در زندانهاست.
دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ در مقابل مطب شخصی خود در بلوار کشاورز از طرف افراد ناشناس ترور شد و با ضرب گلوله درگذشت.
Dr_Soodbakhshبهرنگ سودبخش فرزند دکتر سودبخش به روز گفته بود(پنجشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۰) که از پدرش خواسته بودند بنویسد قربانیان کهریزک بر اثر بیماری مننژیت فوت کرده اند و بیماران او که از جمله آزاد شدگان کهریزک بوده اند نیز مبتلا به مننژیت هستند. اما او حاضر نشد دروغ بگوید و کشته شد.
دکتر عبدالرضا سودبخش، استاد دانشگاه و رئیس درمانگاه عفونی بیمارستان امام خمینی ۳۰ شهریور ۸۹ در مقابل مطب اش ترور شد.
بلافاصله بعد از ترور دکتر سودبخش، فرمانده نیروی انتظامی هرگونه ارتباط او با پرونده کهریزک و بازداشت شدگان کهریزک را رد کرد اما گزارش ها حکایت از این داشت که این پزشک متخصص بیماری های عفونی، تعدادی از کسانی را که در زندان مورد تجاوز قرار گرفته بودند معاینه کرده بود.
همچنین تعدادی از بازداشت شدگان بازداشتگاه کهریزک که دچار بیماری های عفونی در مجاری ادراری و تناسلی شده بودند پس از آزادی برای درمان به او مراجعه کرده بودند.
دکتر سودبخش در سال ۶۹ موفق به اخذ درجه تخصصی در رشته عفونی از دانشگاه علوم پزشکی تهران شد و به عنوان عضو هیئت علمی و استادیار گروه عفونی در بخش عفونی بیمارستان امام خمینی مشغول به کار شد.
به گزارش کلمه، دکتر رضا حیدرپور پزشک بهداری زندان اوین در روز انتقال ستار بهشتی به عنوان پزشک کشیک در بهداری زندان اوین حضور داشت. طبق مقررات هر زندانی جدید که وارد بندهای عمومی زندان اوین میشود در ابتدای ورود به بهداری زندان اعزام و پس از معاینه برای وی پرونده پزشکی تشکیل میشود.
ستار بهشتی به هنگام ورود به زندان اوین طبق معمول به بهداری اعزام و بوسیله دکتر حیدرپور مورد معاینه قرار میگیرد و گزارش آثار ضرب و شتم و شکنجه هائی که روی بدن وی بوده بوسیله این پزشک در پرونده وی درج میگردد.
پس از تهیه این گزارش دیگر به دکتر حیدرپور اجازه داده نشد بیماران بند ۳۵۰ را ویزیت کند و وی را به بند زندانیان مالی منتقل کردند و هفته گذشته نیز بوسیله ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده است. وی اکنون به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده.
هفته گذشته گزارش شد که یک منبع آگاه به پرونده ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که در سال ۱۳۹۱ جان خود را در بازداشتگاه از دست داد گفته که یکسال پس از این واقعه، خانواده وی مطلع شده است که در یک گزارش پزشک قانونی خونریزی ریه، کبد، کلیه و مخچه، در زمان بازداشت ستار بهشتی مطرح شده است. به گفته این منبع این گزارش پزشکی قانونی که در پرونده وجود دارد، جای تردیدی باقی نمی گذارد که مرگ این وب لاگ نویس بر اساس خونریزی داخلی و مغزی بوده است.
مهرماه سال گذشته پزشکی قانونی در گزارشی مدعی شده بود که مرگ ستار بهشتی بر اثر استرس بوده است. حال آنکه همان زمان ابوالفضل عابدینی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ که ستار را دیده بود و به عنوان شاهد نزد بازپرس ویژه پرونده حاضر شده بود بارها به تبعید تهدید شد و تحت بازجویی قرار گرفت. تهدیدی که نهایتا عملی شد و وی در تابستان سال جاری به زندان اهواز تبعید شد.
سابقه ترور و تهدید پزشکان
برخورد با شاهدان پرونده ها سابقه ی دیرینه تری نیز دارد. یکی از معروف ترین برخوردها با شاهدان رفتارهای غیر قانونی، دکتر رامین پوراندرجانی است، پزشک وظیفه کهریزک که کشتهشدگان این بازداشتگاه را پیش از مرگ معاینه کرده بود. این پزشک ۲۶ ساله بعد از تعطیلی کهریزک، در ۱۹ آبان ۱۳۸۸ به طرز مشکوکی در محل خدمت خود درگذشت.
مقامات رسمی کشور ابتدا علت مرگ او را سکته قلبی، سپس خودکشی و در نهایت هم پزشکی قانونی علت مرگ این پزشک جوان را مسمومیت اعلام کرد. جسد رامین پوراندرجانی بدون اجازه کالبدشکافی به خانواده، توسط نیروی انتظامی دفن شد.
Dr_Raminنزدیکان رامین پوراندرجانی میگویند که او پیش از مرگ جزئیاتی از نحوه شکنجه بازداشتشدگان کهریزک را افشا کرده بود. به گفته آنها این پزشک جوان به عنوان شاهد در جلسهای با حضور برخی از نمایندگان عضو کمیته ویژه رسیدگی به وضعیت آسیبدیدگان حوادث پس از انتخابات که از سوی مجلس ایران تشکیل شده بود شرکت کرده بود.
به نظر می رسد تحت فشار قرار دادن پزشکان و شاهدان یکی از راه هایی است که مقام های امنیتی برای فرار از بحران ها دست به دامان آن می شوند.
دستگاههای اطلاعاتی و قضایی به جای برخورد با شکنجه کنندگان و مسئولین قتل ستار بهشتی، برخورد با افرادی که آن جنایت را افشا کردند در دستور کار قرار دادهاند که بازداشت دکتر حیدرپور یکی از آنهاست.
اینک بازداشت دکتر رضا حیدرپور موجی از نگرانی در سایر پزشکان زندان اوین بوجود آورده است که در صورتی که گزارش واقعی وضعیت زندانیان دیگری که تحت آزار و شکنجه قرار گرفتهاند را در پرونده پزشکی آنها درج کنند سرنوشت مشابهی در انتظار آنهاست.
به گفته زندانیان سیاسی رضا حیدرپور جزء پزشکان حاضر در زندان اوین بوده است که حتی با وجود شرایط امنیتی و سخت در بهداری زندان اوین سوگندنامه خود را فراموش نکرده و با وجود کارشکنیها از طرف برخی از پرسنل بهداری اوین به وضعیت زندانیان بیمار رسیدگی میکرد و پیگیر درمان آنها بود.
دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز نمونه دیگری از قتل شاهدان رفتارهای غیرقانونی در زندانهاست.
دکتر عبدالرضا سودبخش عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ در مقابل مطب شخصی خود در بلوار کشاورز از طرف افراد ناشناس ترور شد و با ضرب گلوله درگذشت.
Dr_Soodbakhshبهرنگ سودبخش فرزند دکتر سودبخش به روز گفته بود(پنجشنبه ۳ شهریور ۱۳۹۰) که از پدرش خواسته بودند بنویسد قربانیان کهریزک بر اثر بیماری مننژیت فوت کرده اند و بیماران او که از جمله آزاد شدگان کهریزک بوده اند نیز مبتلا به مننژیت هستند. اما او حاضر نشد دروغ بگوید و کشته شد.
دکتر عبدالرضا سودبخش، استاد دانشگاه و رئیس درمانگاه عفونی بیمارستان امام خمینی ۳۰ شهریور ۸۹ در مقابل مطب اش ترور شد.
بلافاصله بعد از ترور دکتر سودبخش، فرمانده نیروی انتظامی هرگونه ارتباط او با پرونده کهریزک و بازداشت شدگان کهریزک را رد کرد اما گزارش ها حکایت از این داشت که این پزشک متخصص بیماری های عفونی، تعدادی از کسانی را که در زندان مورد تجاوز قرار گرفته بودند معاینه کرده بود.
همچنین تعدادی از بازداشت شدگان بازداشتگاه کهریزک که دچار بیماری های عفونی در مجاری ادراری و تناسلی شده بودند پس از آزادی برای درمان به او مراجعه کرده بودند.
دکتر سودبخش در سال ۶۹ موفق به اخذ درجه تخصصی در رشته عفونی از دانشگاه علوم پزشکی تهران شد و به عنوان عضو هیئت علمی و استادیار گروه عفونی در بخش عفونی بیمارستان امام خمینی مشغول به کار شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)