۱۳۹۲ خرداد ۲۴, جمعه

نامه ی سرگشاده فردین مرادپور به آیت‌الله آملی لاریجانی


فردین مرادپور در بخشی از نامهٔ خود به آیت‌الله آملی لاریجانی رییس قوه قضائیه ایران نوشته است: «این مکتوب حدیث نفس یکی از کسانی است که قربانی بی عدالتی این دستگاه قضائی شده است. »
Foto: ‎نامه ی سرگشاده فردین مرادپور به آیت‌الله آملی لاریجانی
https://www.facebook.com/zendani.siasi

فردین مرادپور در بخشی از نامهٔ خود به آیت‌الله آملی لاریجانی رییس قوه قضائیه ایران نوشته است: «این مکتوب حدیث نفس یکی از کسانی است که قربانی بی عدالتی این دستگاه قضائی شده است. »

فردین مرادپور فعال ملی – مدنی آذربایجانی از زندان تبریز نامه‌ سرگشاده ای را به آیت‌الله آملی لاریجانی نوشته و در آن از رفتار‌ها و برخوردهای فراقانونی نهادهای امنیتی با خود گفته است.

فردین مرادپور متولد ۴ فروردین ۱۳۶۹ در تبریز در تجمع مسالمت آمیز ۱ خرداد ۸۸ در پارک ائل گولی تبریز به ضرب گلوله ماموران امنیتی بازداشت و به رغم بستری شدن ۹ روزه در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان شهید محلاتی به بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز منتقل می شود. ماموران امنیتی اداره اطلاعات تبریز با سو استفاده از وضعیت وخیم جسمی و نیز تحت فشار قرار دادن وی به واسطه بازداشت تمام اعضای خانواده ، اقدام به بازجویی و اعتراف گیری از وی در جهت مقاصد خود بر می آیند.

به زعم این فعال هویت طلب آذربایجانی رفتار‌ها و برخوردهای فراقانونی نهادهای امنیتی از اولین لحظه بازداشت وی تا این لحظه ادامه داشته است. وی در توضیح این رفتارها و بی عدالتی ها در قسمتی از نامه خود نوشته است: «مسئولین قضایی حکم زندان من را ۱۰ ماه و نیم پس از ورود من به زندان به مرحله ی اجرا در آورده اند.» به همین دلیل این فعال آذربایجانی در اعتراض به این «بی عدالتی» از تاریخ ۱۱ خرداد ۹۲ دست به اعتصاب غدا زده است «تا به عنوان آخرین راه دفاع از حق خود» خواستار اجرای عدالت شود.

متن کامل نامه ی فردین مرادپور فعال ملی – مدنی آذربایجانی که در اختیار اویان نیوز قرار گرفته است :

با سلام
آیت‌الله آملی لاریجانی عدالت در برقراری قوانین معنا پیدا می کند و در هر کشوری سیستم قضایی مسئولیت اصلی را در پاسداری از قانون و برقراری عدالت بر عهده دارد. حال زمانی که این دستگاه خود در مقام قانون شکن ظاهر شود آیا می توان به امید عدالت در آن جامعه نشست؟ 

بی شک باید گفت در این شرایط عدالت افسانه ای بیش نخواهد بود.
امروز قوة قضائیه ایران در نگاه عموم مردم ایران به خاطر عملکرد نامناسب خود به عنوان مظهر عدالت و حامی قانون شناخته نمی شود.مردم دیگر به ترازوهای قضاوت شما اعتماد ندارند چرا که  آنها دیر زمانی است که قسط و عدل را جاری نمی کنند. دستگاه قضائی ایران بیش از هر زمان دیگری با نقض آزادی های فردی و اجتماعی این کشور شناخته می شود.این مکتوب حدیث نفس یکی از کسانی است که قربانی بی عدالتی این دستگاه قضائی شده است.

من فردین مرادپور هستم. در سال ۱۳۸۸ به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده ام واکنون بیش از ۳ سال است که در زندان مرکزی تبریزدر حال گذراندن دوران محکومیت خود می باشم . یکم خرداد ماه سال ۱۳۸۸ بود که در پارک شاه گؤلی تبریز در جریان یک تجمع مسالمت آمیز که به مناسبت سالگرد اعتراضات مردمی آذربایجان در سال ۱۳۸۵ برگزار شده بود دستگیر شدم.در هنگام دستگیری توسط مامورین لباس شخصی مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته و به شدت زخمی شدم.

 مامورین اداره ی اطلاعات بدن زخمی و نیمه جان مرا به بیمارستان شهید محلاتی وابسته به سپاه منتقل کرده و در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفتم. ۹ روز در بخش آی سی یو این بیمارستان بستری بودم. گلوله های مامورین باعث خونریزی داخلی، پارگی کلیه، آسیب دیدگی کیسه صفرا و طحالم شده بود. پس از ۹ روز به بیمارستان دیگری منتقل شدم. متاسفانه علی رغم  پیگیری های زیادی که داشتم تاکنون نتوانسته ام به اسناد پزشکی در ارتباط با عمل جراحی خود دسترسی پیدا کنم چرا که این اسناد به دست مراجع اطلاعاتی  مفقود شده است.

پس از دستگیری من مامورین اطلاعاتی تمام اعضاء خانواده ام را بازداشت می کنند. پدرم در همان روز اول وقتی که از وضعیت من مطلع می شود در محل تظاهرات حضور پیدا میکند و وقتی متوجه می شود که من را به بیمارستان شهید محلاتی منتقل کرده اند با مراجعه به بیمارستان خواستار اطلاع از وضعیت و سلامتی جسمانی من می شود. 

وی همان جا دستگیر می شود. دو روز پس از بازداشت من برادرم هم دستگیر می شود و پس از برادرم این بار نوبت به مادرم میرسد. مامورین اطلاعات وقتی با پی گیریهای مداوم مادرم مواجه می شوند ضمن تماس تلفنی با وی او را به بهانه ی ملاقات به بیمارستان می کشانند و سپس وی را نیز دستگیر می کنند. مامورین اطلاعاتی ضمن تهدید پدر و مادرم آنها را از پی گیری و خبر رسانی در مورد من بر حذر می دارند وبرادرم نیز به خاطر حضور درتجمع مسالمت آمیز ۱ خرداد بازداشت می شود.

۱۳ روز از دستگیری ام می گذشت که به اداره اطلاعات تبریز منتقل شدم و این در حالی بود که جراحاتم بهبود نیافته بود و به سختی می توانستم سر پا بایستم.نزدیک به۱ ماهی که در اداره اطلاعات بودم به شدت تحت فشار قرار داشتم تا اتهامات بی پایه و اساسی را که مامورین به من وارد کرده بودند را بپذیرم.در این بین بازجویان اصرار زیادی داشتند که به من اتهام خرید و فروش و تهیه و توزیع مواد منفجره بقبولانند. 

آنها به استناد یک ترقه ی دست ساز که از جیب من کشف شده بوداین اتهام را به من وارد می کردند.در حالیکه این ترقه برای کارشناسی به وزارت دفاع ارسال نشده بود اما در بازجوییها یم از واژه ی  بمب دست ساز استفاده می شد. باید اعتراف کنم که من در آن مقطع زمانی متوجه سیر قضایا نبودم و نمی دانستم که در پشت سر این بازجویی های اداره اطلاعات سناریویی وجود دارد که من بر اساس آن به ۶ سال حبس محکوم خواهم شد.

در تیر ماه به زندان منتقل شدم و پس از حدود نزدیک به ۴ ماه بازداشت موقت به قید وثیقه آزاد شدم.وقتی برای تفهیم اتهام به بازپرسی اعزام شدم به خاطر شلیک گلوله از مامورین لباس شخصی شکایت کردم که نه تنها به شکایتم رسیدگی نشد بلکه برگه شکایتم از پرونده نیز حذف شد.در آبانماه دادگاهی شدم . 

در این دادگاه غیرعلنی که با چندین متهم دیگر که به جرم خرید و فروش اسلحه دستگیر شده بودند محاکمه شدم.در کیفر خواست تنظیم شده توسط دادستان از کشف یک گروه تروریستی که قصد بمب گذاری در ستادهای انتخاباتی یکی از کاندیدا های ریاست جمهوری سخن به میان آمده بود. من یکی از متهمین اصلی این پرونده بودم.

 این همان سناریویی بود که از همان روزهای اول دستگیری ام وزارت اطلاعات آن را به اجرا درآورد. وزیراطلاعات سابق ـ آقای محسن اژه ای ـ در آن زمان به کرات در مصاحبه های مطبوعاتی خود از کشف یک گروه تروریستی در تبریز سخن گفته بود و این اطلاعات کذب و ناصحیح در روزنامه های سراسری ایران منتشر شده بود.

دادگاه من تحت تاثیر این فضاسازی های رسانه ای برگزار شد و من به همراه عده ای از متهمین بی ربط به پرونده محاکمه شدم. قاضی دادگاه بدون توجه به دفاعیات من و وکلایم و بدون بررسی دقیق اسناد و مدارک تحت تاثیر این فضاسازی ها من را از بابت خرید و فروش و تهیه و توزیع مواد منفجره به ۳ سال ، اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور به ۲ سال و تبلیغ علیه نظام به ۱ سال حبس تعزیری و در مجموع به ۶ سال حبس تعزیری محکوم کرد.

وقتی به حکم دادگاه اعتراض کردم شعبه ی تجدید نظر در عرض ۲۴ ساعت حکم دادگاه بدوی -  پرونده ی ۲ هزار صفحه ای – را عینآ تایید کرد.حکم بلافاصله به شعبه ی اجرای احکام ارسال شد و به مرحله ی اجرا در آمد. روند سریع دادرسی ‍‍‍‍ صدور حکم واجرا نشان از آن داشت که دستگاه قضایی حداقل در مورد این پرونده بخصوص به دنبال کشف حقایق و اجرای عدالت نبود و تنها هدف دستگاه قضایی اجرای نقش خود در این سناریوی اطلاعاتی بود.

در مدت زمانی که به قید وثیقه آزاد بودم دو بار توسط اطلاعات احضار شدم.آنها ضمن تهدید خواستار آن بودند که من دیگر پی گیر شکایت خود در مورد شلیک گلوله توسط مامورین لباس شخصی نشوم. چند ماه پس از آن به علت یک گرفتاری شخصی به زندان افتادم اما خیلی زود از این پرونده حکم برائت گرفتم. در اثر پیگیریهای وکیلم ابتدا حکم ۳ سال حبس برای خرید و فروش و تهیه و توزیع مواد منفجره به ۲ سال تقلیل یافت و سپس چهار پنجم  از این حکم نیز مشمول عفو قرار گرفت.در طی این مدت از تمامی حقوق یک زندانی از آن برخوردار است محروم بوده ام.در زندان دچار مشکلات جسمانی شده ام و به علت تشخیص اشتباه پزشک زندان چندین نمره بر شماره ی عینکم افزوده شده است.

اکنون بیش از ۳ سال است که در زندان به سر می برم و حتی از یک روز مرخصی هم بی بهره بوده ام.علاوه بر آن علی رغم سابقه ی اولم با درخواست آزادی مشروط من مخالفت شده است و اکنون مطلع شده ام که مسئولین قضایی حکم زندان من را ۱۰ ماه و نیم پس از ورود من به زندان به مرحله ی اجرا در آورده اند در حالیکه با احتساب این ۱۰ ماه و نیم ،  ۱ ماه از حبس من باقی مانده اما عملا با این بی عدالتی دوران حبس من افزایش خواهد یافت.علی رغم نامه نگاری ها و پی گیری های وکیلم در دادگستری تبریز هیچ کدام از مسئولین تا کنون هیچ پاسخی به این ظلم و ستم آشکار نداده اند.

آیت الله لاریجانی:

من یکی از قربانیان دستگاه قضایی ایران هستم. قربانی یک سناریوی طراحی شده از طرف وزارت اطلاعات که برای تحریف افکار عمومی از مسائل انتخابات سال ۸۸ به مرحله ی اجرا در آمد. پرونده ی من هیچگاه فرصت قضاوت منصفانه و عادلانه را نیافت و احتمالا هیچ گاه هم این فرصت پیش نخواهد آمد. حقایق مربوط به پشت پرده ی این سناریو آن قدر حجیم است که نمی توان آن را در یک نامه بیان کرد و من کوشیدم تا فقط گوشه ای از حقایق را بیان کنم. 

اکنون من به عنوان یکی از شهروندان این کشور از شما به عنوان عالی ترین مقام قضایی ایران می خواهم که به مسئولیت خود عمل کنید و دستگاه قضایی را در مسیر عدالت و انصاف قرار دهید اگرچه امیدی ندارم که عدالت دستگاه قضایی شامل حال من و امثال من شود. و این نا امیدی از رسیدگی به وضعیت پرونده ی قضایی مرا بر آن داشته است تا به عنوان آخرین راه دفاع از حق خود به اعتصاب غذا و اعلام مظلومیت خود از این مسیر متوسل شوم. آرزو می کنم با اصلاح ناراستی ها دستگاه قضایی این کشور از نعمت عدالت بهره مند شود.
با تشکر
فردین مرادپور

 اویان نیوز‎
فردین مرادپور فعال ملی – مدنی آذربایجانی از زندان تبریز نامه‌ سرگشاده ای را به آیت‌الله آملی لاریجانی نوشته و در آن از رفتار‌ها و برخوردهای فراقانونی نهادهای امنیتی با خود گفته است.

فردین مرادپور متولد ۴ فروردین ۱۳۶۹ در تبریز در تجمع مسالمت آمیز ۱ خرداد ۸۸ در پارک ائل گولی تبریز به ضرب گلوله ماموران امنیتی بازداشت و به رغم بستری شدن ۹ روزه در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان شهید محلاتی به بازداشتگاه اداره اطلاعات تبریز منتقل می شود. ماموران امنیتی اداره اطلاعات تبریز با سو استفاده از وضعیت وخیم جسمی و نیز تحت فشار قرار دادن وی به واسطه بازداشت تمام اعضای خانواده ، اقدام به بازجویی و اعتراف گیری از وی در جهت مقاصد خود بر می آیند.

به زعم این فعال هویت طلب آذربایجانی رفتار‌ها و برخوردهای فراقانونی نهادهای امنیتی از اولین لحظه بازداشت وی تا این لحظه ادامه داشته است. وی در توضیح این رفتارها و بی عدالتی ها در قسمتی از نامه خود نوشته است: «مسئولین قضایی حکم زندان من را ۱۰ ماه و نیم پس از ورود من به زندان به مرحله ی اجرا در آورده اند.» به همین دلیل این فعال آذربایجانی در اعتراض به این «بی عدالتی» از تاریخ ۱۱ خرداد ۹۲ دست به اعتصاب غدا زده است «تا به عنوان آخرین راه دفاع از حق خود» خواستار اجرای عدالت شود.

متن کامل نامه ی فردین مرادپور فعال ملی – مدنی آذربایجانی که در اختیار اویان نیوز قرار گرفته است :

با سلام
آیت‌الله آملی لاریجانی عدالت در برقراری قوانین معنا پیدا می کند و در هر کشوری سیستم قضایی مسئولیت اصلی را در پاسداری از قانون و برقراری عدالت بر عهده دارد. حال زمانی که این دستگاه خود در مقام قانون شکن ظاهر شود آیا می توان به امید عدالت در آن جامعه نشست؟ 

بی شک باید گفت در این شرایط عدالت افسانه ای بیش نخواهد بود.
امروز قوة قضائیه ایران در نگاه عموم مردم ایران به خاطر عملکرد نامناسب خود به عنوان مظهر عدالت و حامی قانون شناخته نمی شود.مردم دیگر به ترازوهای قضاوت شما اعتماد ندارند چرا که آنها دیر زمانی است که قسط و عدل را جاری نمی کنند. دستگاه قضائی ایران بیش از هر زمان دیگری با نقض آزادی های فردی و اجتماعی این کشور شناخته می شود.این مکتوب حدیث نفس یکی از کسانی است که قربانی بی عدالتی این دستگاه قضائی شده است.

من فردین مرادپور هستم. در سال ۱۳۸۸ به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شده ام واکنون بیش از ۳ سال است که در زندان مرکزی تبریزدر حال گذراندن دوران محکومیت خود می باشم . یکم خرداد ماه سال ۱۳۸۸ بود که در پارک شاه گؤلی تبریز در جریان یک تجمع مسالمت آمیز که به مناسبت سالگرد اعتراضات مردمی آذربایجان در سال ۱۳۸۵ برگزار شده بود دستگیر شدم.در هنگام دستگیری توسط مامورین لباس شخصی مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته و به شدت زخمی شدم.

مامورین اداره ی اطلاعات بدن زخمی و نیمه جان مرا به بیمارستان شهید محلاتی وابسته به سپاه منتقل کرده و در آنجا تحت عمل جراحی قرار گرفتم. ۹ روز در بخش آی سی یو این بیمارستان بستری بودم. گلوله های مامورین باعث خونریزی داخلی، پارگی کلیه، آسیب دیدگی کیسه صفرا و طحالم شده بود. پس از ۹ روز به بیمارستان دیگری منتقل شدم. متاسفانه علی رغم پیگیری های زیادی که داشتم تاکنون نتوانسته ام به اسناد پزشکی در ارتباط با عمل جراحی خود دسترسی پیدا کنم چرا که این اسناد به دست مراجع اطلاعاتی مفقود شده است.

پس از دستگیری من مامورین اطلاعاتی تمام اعضاء خانواده ام را بازداشت می کنند. پدرم در همان روز اول وقتی که از وضعیت من مطلع می شود در محل تظاهرات حضور پیدا میکند و وقتی متوجه می شود که من را به بیمارستان شهید محلاتی منتقل کرده اند با مراجعه به بیمارستان خواستار اطلاع از وضعیت و سلامتی جسمانی من می شود. 

وی همان جا دستگیر می شود. دو روز پس از بازداشت من برادرم هم دستگیر می شود و پس از برادرم این بار نوبت به مادرم میرسد. مامورین اطلاعات وقتی با پی گیریهای مداوم مادرم مواجه می شوند ضمن تماس تلفنی با وی او را به بهانه ی ملاقات به بیمارستان می کشانند و سپس وی را نیز دستگیر می کنند. مامورین اطلاعاتی ضمن تهدید پدر و مادرم آنها را از پی گیری و خبر رسانی در مورد من بر حذر می دارند وبرادرم نیز به خاطر حضور درتجمع مسالمت آمیز ۱ خرداد بازداشت می شود.

۱۳ روز از دستگیری ام می گذشت که به اداره اطلاعات تبریز منتقل شدم و این در حالی بود که جراحاتم بهبود نیافته بود و به سختی می توانستم سر پا بایستم.نزدیک به۱ ماهی که در اداره اطلاعات بودم به شدت تحت فشار قرار داشتم تا اتهامات بی پایه و اساسی را که مامورین به من وارد کرده بودند را بپذیرم.در این بین بازجویان اصرار زیادی داشتند که به من اتهام خرید و فروش و تهیه و توزیع مواد منفجره بقبولانند. 

آنها به استناد یک ترقه ی دست ساز که از جیب من کشف شده بوداین اتهام را به من وارد می کردند.در حالیکه این ترقه برای کارشناسی به وزارت دفاع ارسال نشده بود اما در بازجوییها یم از واژه ی بمب دست ساز استفاده می شد. باید اعتراف کنم که من در آن مقطع زمانی متوجه سیر قضایا نبودم و نمی دانستم که در پشت سر این بازجویی های اداره اطلاعات سناریویی وجود دارد که من بر اساس آن به ۶ سال حبس محکوم خواهم شد.

در تیر ماه به زندان منتقل شدم و پس از حدود نزدیک به ۴ ماه بازداشت موقت به قید وثیقه آزاد شدم.وقتی برای تفهیم اتهام به بازپرسی اعزام شدم به خاطر شلیک گلوله از مامورین لباس شخصی شکایت کردم که نه تنها به شکایتم رسیدگی نشد بلکه برگه شکایتم از پرونده نیز حذف شد.در آبانماه دادگاهی شدم . 

در این دادگاه غیرعلنی که با چندین متهم دیگر که به جرم خرید و فروش اسلحه دستگیر شده بودند محاکمه شدم.در کیفر خواست تنظیم شده توسط دادستان از کشف یک گروه تروریستی که قصد بمب گذاری در ستادهای انتخاباتی یکی از کاندیدا های ریاست جمهوری سخن به میان آمده بود. من یکی از متهمین اصلی این پرونده بودم.

این همان سناریویی بود که از همان روزهای اول دستگیری ام وزارت اطلاعات آن را به اجرا درآورد. وزیراطلاعات سابق ـ آقای محسن اژه ای ـ در آن زمان به کرات در مصاحبه های مطبوعاتی خود از کشف یک گروه تروریستی در تبریز سخن گفته بود و این اطلاعات کذب و ناصحیح در روزنامه های سراسری ایران منتشر شده بود.

دادگاه من تحت تاثیر این فضاسازی های رسانه ای برگزار شد و من به همراه عده ای از متهمین بی ربط به پرونده محاکمه شدم. قاضی دادگاه بدون توجه به دفاعیات من و وکلایم و بدون بررسی دقیق اسناد و مدارک تحت تاثیر این فضاسازی ها من را از بابت خرید و فروش و تهیه و توزیع مواد منفجره به ۳ سال ، اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم علیه امنیت داخلی و خارجی کشور به ۲ سال و تبلیغ علیه نظام به ۱ سال حبس تعزیری و در مجموع به ۶ سال حبس تعزیری محکوم کرد.

وقتی به حکم دادگاه اعتراض کردم شعبه ی تجدید نظر در عرض ۲۴ ساعت حکم دادگاه بدوی - پرونده ی ۲ هزار صفحه ای – را عینآ تایید کرد.حکم بلافاصله به شعبه ی اجرای احکام ارسال شد و به مرحله ی اجرا در آمد. روند سریع دادرسی ‍‍‍‍ صدور حکم واجرا نشان از آن داشت که دستگاه قضایی حداقل در مورد این پرونده بخصوص به دنبال کشف حقایق و اجرای عدالت نبود و تنها هدف دستگاه قضایی اجرای نقش خود در این سناریوی اطلاعاتی بود.

در مدت زمانی که به قید وثیقه آزاد بودم دو بار توسط اطلاعات احضار شدم.آنها ضمن تهدید خواستار آن بودند که من دیگر پی گیر شکایت خود در مورد شلیک گلوله توسط مامورین لباس شخصی نشوم. چند ماه پس از آن به علت یک گرفتاری شخصی به زندان افتادم اما خیلی زود از این پرونده حکم برائت گرفتم. در اثر پیگیریهای وکیلم ابتدا حکم ۳ سال حبس برای خرید و فروش و تهیه و توزیع مواد منفجره به ۲ سال تقلیل یافت و سپس چهار پنجم از این حکم نیز مشمول عفو قرار گرفت.در طی این مدت از تمامی حقوق یک زندانی از آن برخوردار است محروم بوده ام.در زندان دچار مشکلات جسمانی شده ام و به علت تشخیص اشتباه پزشک زندان چندین نمره بر شماره ی عینکم افزوده شده است.

اکنون بیش از ۳ سال است که در زندان به سر می برم و حتی از یک روز مرخصی هم بی بهره بوده ام.علاوه بر آن علی رغم سابقه ی اولم با درخواست آزادی مشروط من مخالفت شده است و اکنون مطلع شده ام که مسئولین قضایی حکم زندان من را ۱۰ ماه و نیم پس از ورود من به زندان به مرحله ی اجرا در آورده اند در حالیکه با احتساب این ۱۰ ماه و نیم ، ۱ ماه از حبس من باقی مانده اما عملا با این بی عدالتی دوران حبس من افزایش خواهد یافت.علی رغم نامه نگاری ها و پی گیری های وکیلم در دادگستری تبریز هیچ کدام از مسئولین تا کنون هیچ پاسخی به این ظلم و ستم آشکار نداده اند.

آیت الله لاریجانی:

من یکی از قربانیان دستگاه قضایی ایران هستم. قربانی یک سناریوی طراحی شده از طرف وزارت اطلاعات که برای تحریف افکار عمومی از مسائل انتخابات سال ۸۸ به مرحله ی اجرا در آمد. پرونده ی من هیچگاه فرصت قضاوت منصفانه و عادلانه را نیافت و احتمالا هیچ گاه هم این فرصت پیش نخواهد آمد. حقایق مربوط به پشت پرده ی این سناریو آن قدر حجیم است که نمی توان آن را در یک نامه بیان کرد و من کوشیدم تا فقط گوشه ای از حقایق را بیان کنم. 

اکنون من به عنوان یکی از شهروندان این کشور از شما به عنوان عالی ترین مقام قضایی ایران می خواهم که به مسئولیت خود عمل کنید و دستگاه قضایی را در مسیر عدالت و انصاف قرار دهید اگرچه امیدی ندارم که عدالت دستگاه قضایی شامل حال من و امثال من شود. و این نا امیدی از رسیدگی به وضعیت پرونده ی قضایی مرا بر آن داشته است تا به عنوان آخرین راه دفاع از حق خود به اعتصاب غذا و اعلام مظلومیت خود از این مسیر متوسل شوم. آرزو می کنم با اصلاح ناراستی ها دستگاه قضایی این کشور از نعمت عدالت بهره مند شود.
با تشکر
فردین مرادپور

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر