کانون زنان ايرانی :"شهلا جاهد" متهم به قتل لاله سحرخيزان، همسر ناصر محمدخانى ـ فوتباليست سابق ـ صبح امروز اعدام شد.يکی از هم بندی های شهلا جاهد پس از اعدام وی مطلبی نوشته و در اختيار سايت کانون زنان ايرانی گذاشته است که می خوانيد:
حالا ديگر راحت شدهاى خانم جاهد، خاله شهلا، مامان! يا هر چيز ديگرى كه زندانيان با آن نام صدايت ميكردند. بند 2 پايين امروز صحنه مراسم عزادارى است. امروزهيچكس حوصلهى هيچچيز را در زندان ندارد. ديشب تا صبح خواب به چشمان كسى نيامده كه شايد، در لحظه آخر هم كه شده، مادري، پدري، رضايت دهد خون به ناحق ريختهشدهى دخترش را و تو بعد از 8 سال با خيال راحت برگردى به بند و هر چهارشنبه كه ميآيد، تنت نلرزد كه شايد نامت در ميان اعداميها باشد. چند چهارشنبه گذشت بر تو در اين 8 سال...؟
" عروس اوين" با آن دامنهاى شيك و صندلهاى پاشنهدار و موهاى بلند.. .راحت شدى بعد از 8 سال.. شنيدم كه گريه و التماس كردهاى.. باورم نميشد، شهلا با آن همه غرور، به كسى التماس كرده باشد. زندگى را دوست داشتى آخر.. چيزى نفهميده بودى از اين زندگى نكبتي، كه براى عشق به مردى نابود شد. از من اگر بپرسند ميگويم تو عاشقترين زندگان بودهاى در تمام اين سالها.. هنوز هم ناصر را دوست داشتى.. مردى كه جوانيات را نابود كرد...
دلم نميخواهد ديگر پايم را در هواخورى بند بگذارم. حالا حتى در ساعت آمار هم، اگر جاى سوزن انداختن توى حياط نباشد. جاى تو وسط حياط، زير تور واليبال. تا هميشه اين روزگار خالى است كه بنشينى روى صندليات و موهاى بلندت را شانه كنى.
خاله شهلا، با من مهربان بودى در مدت زندانى بودنم. چند بار آمدى دم در بند و صدايم كردى و سلام فاميلهايتان را رساندى برايم.. حالم خوش نيست امروز.. حس ميكنم چيزى از اين زندگى كم شده است. چيزى از زيباييهاى اين دنيا كم شده است.
خانم جاهد. بخواب آرام. بعد از 8 سال، امشب را آرام بخواب. ديگر كابوس طناب دار، نيمه شب از خواب بيدارت نميكند. يادت باشد به رسم زندانيانى كه آزاد ميشوند از ديوارهاى اوين "به شكوفه ها، به باران، برسان سلام ما را"
حالا ديگر راحت شدهاى خانم جاهد، خاله شهلا، مامان! يا هر چيز ديگرى كه زندانيان با آن نام صدايت ميكردند. بند 2 پايين امروز صحنه مراسم عزادارى است. امروزهيچكس حوصلهى هيچچيز را در زندان ندارد. ديشب تا صبح خواب به چشمان كسى نيامده كه شايد، در لحظه آخر هم كه شده، مادري، پدري، رضايت دهد خون به ناحق ريختهشدهى دخترش را و تو بعد از 8 سال با خيال راحت برگردى به بند و هر چهارشنبه كه ميآيد، تنت نلرزد كه شايد نامت در ميان اعداميها باشد. چند چهارشنبه گذشت بر تو در اين 8 سال...؟
" عروس اوين" با آن دامنهاى شيك و صندلهاى پاشنهدار و موهاى بلند.. .راحت شدى بعد از 8 سال.. شنيدم كه گريه و التماس كردهاى.. باورم نميشد، شهلا با آن همه غرور، به كسى التماس كرده باشد. زندگى را دوست داشتى آخر.. چيزى نفهميده بودى از اين زندگى نكبتي، كه براى عشق به مردى نابود شد. از من اگر بپرسند ميگويم تو عاشقترين زندگان بودهاى در تمام اين سالها.. هنوز هم ناصر را دوست داشتى.. مردى كه جوانيات را نابود كرد...
دلم نميخواهد ديگر پايم را در هواخورى بند بگذارم. حالا حتى در ساعت آمار هم، اگر جاى سوزن انداختن توى حياط نباشد. جاى تو وسط حياط، زير تور واليبال. تا هميشه اين روزگار خالى است كه بنشينى روى صندليات و موهاى بلندت را شانه كنى.
خاله شهلا، با من مهربان بودى در مدت زندانى بودنم. چند بار آمدى دم در بند و صدايم كردى و سلام فاميلهايتان را رساندى برايم.. حالم خوش نيست امروز.. حس ميكنم چيزى از اين زندگى كم شده است. چيزى از زيباييهاى اين دنيا كم شده است.
خانم جاهد. بخواب آرام. بعد از 8 سال، امشب را آرام بخواب. ديگر كابوس طناب دار، نيمه شب از خواب بيدارت نميكند. يادت باشد به رسم زندانيانى كه آزاد ميشوند از ديوارهاى اوين "به شكوفه ها، به باران، برسان سلام ما را"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر